یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

زندگی با آستین بالا !!

 

این روزها سرم آنقدر مشغول است که نوشتن می افتد به اولویت های خیلی پائین تر ؛ مثل اولویت اقتصاد در برنامه های دولت آینده !!

  

 

دیروز یک همایش حضور داشتم که در آن آگاهانه و یا ناخودآگاه یک نفر که بعنوان سرپرست تیم برتر در اقتصاد مقاومتی استان معرفی شده بود در معرفی کاری که کرده بودند ، یک جایی اشاره کرد به اینکه آدم باید یک کار فنی در دست اش داشته باشد تا قدر ماشین سازی را بداند و اشاره کرد که برای ساختن چند قطعه تحریمی در " صنایع شیر " ، به ماشین سازی مراجعه کردیم و با وسایل و تجهیزاتی که ماشین سازی داشت نه تنها آنها را ساختیم بلکه تهیه آسان آن قطعات برای سایر کارخانجات شیر کشور را هم نه در جایی دور بلکه همین بغل دست مان یافتیم ...

 

گاهی اوقات آدم دلش یهویی می گیرد !!

 

***

 

http://s3.picofile.com/file/8228410226/photo_2015_12_16_20_16_53.jpg

 

***

 

دیروز بعد از ظهر رفتم والیبال ، طبق معمول نیم ساعت زودتراز بقیه رسیده بودم و یک ربعی نرمش کردم ، بدبختی بزرگ این است که به کسی نعمتی بدهند ولی اجازه ی استفاده ندهند !! اجازه عدم استفاده هم برای افراد مختلف فرق می کند ؛ گاه با یک بیماری به کسی آلارم می دهند که از این خوردنی ها و رفتارها و ... ممنوعی !! گاه همه چیز هست و محیطی برای فرد مهیا می شود که نمی تواند از چیزهایی که اندوخته استفاده بکند !! گاه بواسطه ای فیوز حوصله ی فرد را می اندازند و این مورد خیلی شایع است ؛ خاصه در جامعه امروزی ما (!) روشی که رساه های مختلف هم از آن سود می برند !!

 

من بواسطه سالها ورزش در محیط های حرفه ای (!) ، یعنی دوستی با افرادی که ورزش را حرفه ای دنبال می کنند و پرداختن به انواعی از رشته های ورزشی ، حداقل در نرمش یک رتبه ی  خوب و مقبولی برای خودم دارم ولی آنقدر تنبل شده ام که روزی یک ربع نرمش را نمی کنم !! روزهایی که برای والیبال می روم این یک ربع را در اختیار دارم و آن را با خود بازی عوض نمی کنم !!

 

از خستگی و کوفتگی روزهای اول خبری نیست ، ولی هنوز هوس پریدن با پریدن سی ، چهل سانتی فرق دارد !! توی میدان بیشتر تماشاچی بودم تا بازیکن !! بازی کلی هم دلخوشی و خنده داشت !! آدم نباید منتظر بماند که رئیس جمهور یا وزرایش با خبر خوش بیایند توی تی وی تا دلش خوشان خوشان بشود !!! بهتر است خودش وسایل دلخوشی را دست و پا بکند و برای شاد زیستن خودش آستین بالا بزند !!

 

بازهم یک سوتی دادم ... وقتی خانه رسیدم دیدم با کفش های ورزشی ام آمده ام و کفش های خودم را در سالن جا گذاشته ام !!! از همه بیشتر مادرم خوشحال شد ، چون یک جفت از کفش هایم کم شده بود !! بیکار که می ماند گیر می دهد به کفش ها و لباس های من !!!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین پنج‌شنبه 26 آذر 1394 ساعت 09:18 http://parisima.blogfa.com

والا ما هی آستین بالا می زنیم دلخوشی جور می کنیم هی زندگی آستین رو میکشه پایین میگه حاج خانوم آستین کوتاه مشکل شرعی داره !!

ولی خوب ما هم از رو نمیریم که!

سلام
زندگی که شرع و فرع حالیش نیست !! شما با یکی دیگه مشکل دارید!! شما با همین کم واجبات مشکل دارید و آنوقت می خواهید ورزش صبجگاهی را هم بیاورید توی واجبات !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد