یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

پیشقراولان سرما رسیدند ...

 

پریشب هوا سرد شده بود ، من باتفاق دوستان رفتیم ولیعصر و کمی قدم زدیم ... سابقا پاتوق ما بود ولی حالا دیگر چندان بدل نمی نشیند ، تغییرات کوچک و بزرگ زیادی در اطراف هستند که با استادی هر چه تمام تر خاطرات را بی اثر می کنند ، حتی تابلوهای تبلیغاتی هم بی تاثیر نیستند ...

   

دیروز هم هوا سرد شد ، از شب قبل کمی سر درد و لرز در من مانده بود و دیروز در میان بتن و آهن کارخانه ، سرما تا خرخره در جانمان نشست ، چند بار تذکر دادیم برای روشن کردن سیستم های گرمایشی ولی حواسشان به تامین حقوق از یاد رفته ی شهریور ماه است و مگر چقدر حواس دارند که برای این کارها هم بگذارند ... خدا اموات مدیرعامل دو اسبق مان را در این هوای سرد از گرما بی بهره نگذارد ، مانند بچه ای که تیغ بدستش داده باشند و فهم اصلاحات نداشته باشد از سر و ریش و سبیل گرفته تا ابرو و مژه و پلک کارخانه را اصلاح کرد و چقدر به این کرامات خودش افتخار می کرد و حالا یک کارخانه ی بزرگ مانده با هیچ چیزی که سر جایش نیست و البته که مقصر اصلی حالا دارد بیرون گود برای احمق هایی از جنس خودش از مدیریت فوق العاده اش تعریف می کند !!!

 

دیروز کمی هم باران آمد ، یک ماشالا کافی بود تا تبدیل به برف بکند !! برخی ها دلشان به روزمره گی خوش است و با شنیدن نام برف فکر می کنند حالاست که دریاچه ی  ارومیه پر شود و سرریز بکند به تبریز !! ولی بزرگی توی گوش ما خوانده بود که برف زودرس نشانه ی تابستان خشک سال بعد خواهد بود !!

 

عصر بعد از حمام وقتی داشتیم پای ماشین ها می رسیدیم ، سوز داشتیم در حد سوز دی ماه !! دلم کلاه می خواست تا بکشم تا زیر گوشهایم و کاپشنی که یقه اش را بدهم بالا ...

 

حوالی ساعت 9 شب بود که بعد از کمی اینترنت گردی و احساس خشتگی چشمانم ، خواب را آوردم اولویت اول و آماده شدم برای خواب و خوابیدم ... سر درد همچنان بود و نیمه شب که بلند شدم فهمیدم اوضاع خوب نیست ، یعنی امکان بلند شدن نبود و می افتادم ، نشان به این نشان بود که سوز دیشب توی گوشهایم کار دستم داده بود و عفونت گوش میانی و احساس عدم تعادل و از این حرف ها !! دوباره خوابیدم و صبح با صدای موبایلم بیدار شدم ؛ دقیقا 9ساعت خوابیده بودم ، شاید برای برخی ها خیلی زیاد بوده باشد ولی برای ما که همیشه کسر خواب داریم اینها یک چرت محسوب می شود !!

 

دوست داشتم امروز سر کار نیایم ، در عرض 5 دقیقه 3 تا اس ام اس از همکاران ارجمند آمد مبنی بر سرماخوردگی و عدم حضورشان در سر کار !! کارگاه ما مرخصی نمی گیرند بلکه با اس ام اس خبر می دهند تا نگران نبودنشان نباشم !! چاره ای نداشتم و آمدم کارخانه ... هوا همچنان سرد است و ما دلمان خوش است به آینده ای روشن ... چه می گویم !؟!؟ آینده روشن کجا بود !! دلمان گرم است به چند اجاق گاز و چند المنت برقی که اینسو و آنسوی کارگاه روشن است !!

 

نظرات 5 + ارسال نظر
همسفر یکشنبه 26 مهر 1394 ساعت 12:42

خدا لعنت کنه هرچی مردم آزاره منجمله ....
حاج آقای ماهم طفلکی چن روزه مریض شده ایشالا بهتر بشین

آمین ...
ایشالا هرچه زودتر با سلامت کامل به آغوش گرم خانواده برگردند

jimbo یکشنبه 26 مهر 1394 ساعت 18:28

دادو حسابی دلمان سوخت خدا سریعا به شما فرج دهد چقدر فلاکت زده اوضاع را توصیف کردی

عریضه می نوشتم برای رئیس جمهور ، کلیدش را می فرستاد برای من !!

نگین یکشنبه 26 مهر 1394 ساعت 20:39 http://parisima.blogfa.com

سلام

بلا دوره و شفا نزدیک انشاا...

شما برف داشتین ؟ خوش بحالتون! ما که از بارون هم بی نصیبیم فعلا ...

اگه حالتون خوب بود میگفتم به نیابت از ما هم یک آدم برفی بسازید!

امیدوارم هرچه زودتر لباس عافیت تن کنید ..

سلام
سلامت باشید انشاءلله
نه یک قدمی برف بودیم که بخیر گذشت ...
می دانید کِی آدم برفی را اختراع کردند ؟ از وقتی که آدم ها از خجالت دیگه آب نشدند !!

زهرا دوشنبه 27 مهر 1394 ساعت 00:40

دادو ینی چی؟و ب چه لحجه ای هست؟

سلام
دادو یک اسم تشریفاتی است ... به هر لهجه ای یک جور خوانده می شود حتی در انگلیسی و فرانسه هم ادای آن فرق نمی کند ///

همسفر سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 09:01

دادو دو روزه نیستین نکنه جدی جدی مریض شدین ؟

سلام
در دو روز گذشته ، هرگونه حالی داشتم جز حال نوشتن !!سرما خوردگی را هم بنوعی دست به سر کرده ام !! شبها هم ساعت 9 می خوابم و آی کئف ها !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد