یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

یک روز معمولی ...

 

امروز هم روزی از روزهای زندگی ست ... خوب یا بد بودنش با ماست !! کاری ندارم انسانها چقدر از وجودشان را معطوف به مسایل بیرون کرده باشند و با هر اتفاقی که بیرون از خودشان بیافتد چقدر جابجا بشوند ؛ همان مقداری که خودشان هستند مدنظرم بود !!

   

صبح که داشتم از خانه بیرون می آمدم دیدم که سگرمه های آسمان درهم است ، گاهی دل گرفتگی یک موجود ؛ هر چند آسمان !! باعث دل باز شدن یک موجود دیگر می شود ؛ مانند زمین !! همیشه که نمی شود آسمان آبی باشد و عاشق !! آن وقت زمین افسرده می شود و رنگ خاک می گیرد ، باید حال آسمان هم گرفته شود تا زر زر ببارد و زمین سبز بشود و عاشقی بکند ...

 

امروز بارید ، کم بارید ولی عاشقانه بارید ... باد می زد و باران می زد ... اولین چیزی که یادم افتاد منطقه ای بود که دیروز عکس هایش را گذاشته بودم ، باران پائیزی که ببارد و ی شب سرد از آن سپری شده باشد ، نقاشخانه را می افتد و همه جای جنگل را رنگ می زند ... حالا دیگر وقت سر زدن به مناطق جنگلی است !!

 

باران را بفال نیک گرفتیم و امروز شد روز خوب ما !!

 

===

 

دیده اید که گاهی آدم وسط معرکه گیر می افتد ، بزن ، بریز ، بپاش و ... !! داد و هوار و ... !! گاهی هم فرصتی دست می دهد و یک گوشه می نشیند و داخل گود را تماشا می کند ، یکی دیگر در حال بریز و بپاش و ... !! یادش می آید خودش هم شاید اینطور دیده می شد ، بعضی اوقات واقعاً خیلی بد است این خود را در رفتار دیگران تماشا کردن !!

 

اول ساعت کاری نشسته بودم و در مورد تقسیم نفرات و جابجایی نفراتی که بدلایلی فاقد کارآیی هستند ، برخی ها بدلیل اشتباهات مکرر مدیریتی ناکار بار آمده و تا آخر کجدار و مریض ادامه می دهند ، یک عده هم کجدار ذاتی هستند و فلسفه شان کلا بیراه است و هیچ کاری با آنها نمی شود کرد الا اینکه هر از گاهی یکی سرپرستی یکی دو ساله شان را بعهده بگیرد و بعد پاس بکند به سرپرست دیگر .... کمی بعد که بحث ها به جایی نرسید رفتیم روی قشقرق های متداول دیگر ... چه روزگار دپرسی را داریم بادبان داری می کنیم !!

 

===

 

سر میز صبحانه یکی گیر داده بود به یکی از همکارها که اگر پدرزنت بمیرد (!) چقدر برای تو می ماند !!؟ البته همه ی اینها پیش زمینه بودند برای رفتن سراغ یکی دیگر ... صبحانه ی اول به یکی گفته بودند " ماشین ات را چرا عوض نمی کنی !؟ " و جواب داده بود " پدرزنم نمرده که بتوانم ماشین عوض بکنم !! " ... خلاصه اینکه نیم ساعتی برای دلخوشی چند دقیقه ای !! پدرزن کشون راه انداخته بودیم ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین چهارشنبه 15 مهر 1394 ساعت 18:34

بیچاره پدر زن ها

البته این روزها اگه پدرزن ها فوت کنن ، ارثشون میرسه به دخترهاشون ، اونا هم که مثل نسل ما نیستند که !
کیسه شون از کیسه شوهر سواست
پس زیاد نباید دل بست به مردن پدر زن ها

سلام
شاید به پولش نرسند ولی به حرفش که می رسند ...
البته دوستان ما از بابت زنی که گرفته اند بیشتر از هر نعمت دیگری شاکر هستند ، چون متفقا باور دارند بدون زنشان چیزی نبودند !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد