یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ترافیک

 

دیروز روز خوبی بود ولی فرصتی نداشتم تا چیزی یادداشت بکنم ، ولی دو مورد خیلی پررنگ تر بود ، یکی در مورد ناهنجاری بیمه های موجود در کشور که هر از گاهی ( مخصوصا اواخر ماه با بازنشسته شدن برخی از آشناها ) فشار مرا بالا می برد ( البته بعضی از همکارها کلاً فشار بالا تشریف دارند !!) و دیگری ترافیک سنگین و کارشناسی ای درپیتیِ داخل ترافیک ...

 

 

دیشب مهمان تشریف داشتم و برای همین کمی زود از خانه زدم بیرون تا سر راه یک کار خیری هم کرده باشم ، قسمتی از مسیر را پیاده بودم و چون باید آن سر شهر می رفتم بقیه راه را مجبور شدم سوار ماشین بشوم ... انتظار برای ماشین کمی طول کشید و بعد یک تاکسی آمد و خیلی راحت کنار کشید ... شیشه را داد بالا ... ماشین را خاموش کرد و پیاده شد و کنار جدول های خیابان نشست !!


یکی از منتظران تاکسی : " نمی خواهید بروید ؟ "


راننده تاکسی : " مسیر خیلی شلوغ است ، ارزش اینهم دنده کشیدن را ندارد !! "


کمی بعد یک پراید آمد ، جوان مودب و سربراهی نشان می داد ، 4 نفر نشستیم و راه افتاد ، تقریبا 200 نرفته بودیم که از دور سیاهی ترافیک دیده شد ، قاراشمیش تر از آنی بود که بتوان آخرش را حدس زد ... دلیل عمده اش هم معلوم است ، تغییر لاین حرکتی بخاطر پیچیدن به فرعی در سمت راست ، یا رفتن به زیرگذر در سمت چپ و ... کار غیرکارشناسی و دَرِپیتی درابتدا باعث می شود تا ملت همیشه در صحنه یک عمر در دردسری غیرقابل علاج باشند و زبان ها به شکایت باز ...


یک جوانکی جلو نشسته بود و بلافاصله ترافیک را برد به پاستور و دفتررئیس جمهور ، بعد دید انگار کمی زیاد شده است و شهردار را به چوب بست ، یکی از مسافران کارکرد شهردار فعلی را تائید کرد و در چرخشی قهرمانانه آن جوانک که صرفا برای دریافت تائید نظر جمع حرف می زد این  را نسبت به قبلی ها بهترتر دانست !! کمی بعد دلیل اینکه جلو چه خبر است آمد سر سفره بحث ، تیر در تاریکی بود و هر کس بقدر زور بازویش حرف می زد !! منهم که سراپا گو ش بودم و پشت سر هر نظری به گوینده و شیرپاکی که خورده بود وردی بصورت زیر لبی می خواندم ، ترافیک یک طرف مشکل بود و کارشناسی میوه فروش و گچ کار ساختمان در مورد کارآیی شهردار و نظرات راهبردی برای یک کلانشهر یک طرف مشکل !!


حدود 40 دقیقه در ترافیکی بودیم که دلیل اش همانی بود که اول نوشته بودم ، تغییرات ناعلاجی درتردد بین لاین ها و دیگر لاین به لاین پریدن برخی راننده ها که حوصله شان سر رفته بود و تعداد زیادی صدای بوق به ترافیک اضافه می کرد !! یک عده هم که از سر بیکاری و بیعاری برای کمی دور زدن و تماشای مسافرین ماشین ها ، اتوبوس واحد و پیاده روها خیابان را شلوغ می کنند ، آنهم با صدای بلند پخش ماشین و آهنگی که از ناموزونی جلب توجه بکند !!


کمی بعد که فرعی ها و زیرگذرها تمام شد ، ماشین با دنده هوایی می رفت تا تلافی 40 دقیقه دنده یک رفتن را جبران بکند ...

 

سر شام ، لذیذی غذا از یک طرف و بختک ترازوی که جلوی چشمم بود !!  یکی دو تا هم از سفره عکس گرفتم ، نیمه های شب که به خانه برمی گشتم ،راننده ی آژانس سوالی کرد و به بن بست خورد ، بعد رفت روی فاز اینکه چرا مجرد مانده ام و خوب شد که زود به خانه رسیدم والا آنطور که افتاده بود به تصدیق حرف هایم ، صبح همسر را می برد دفتر ازدواج و طلاق !!!!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد