یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

افطاری اول ...


دیشب افطاری اول بود و مهمان داشتیم ، برادرها آمده بودند ... گاهی مهمانی بهانه است برای دورهم بودن و گاه دورهم بودن بهانه است برای یک مهمانی ، طبق معمول با کمی شلوغ بازاری سر سفره بودم و وقتی همه از افطار کنار کشیدند تا نفسی تازه بکنند برای شام من رفتم دنبال برنامه ی بعد از افطار خودم ...

 

 

خیلی سال است که بعد از افطار به کوه می روم ، کوهی که باتغییرات روزمره ای که به آن داده می شود به تفرجگاه و پارک شهری تبدیل شده است ، ولی برای هدفی که من دارم اشکالی ایجاد نمی کند ، خیلی ها وقتی تغییرات را می بینند شاکی می شوند ، شاید نمی دانند چیزهای تازه را روی چیزهای کهنه می سازند و نمی شود هم کهنه را داشت و هم نو را ساخت ، مگر آنکه کهنه هنوز نو مانده باشد ؛ در ذهن و فکر و زندگی روزمره مردم !!


لباس کوه پوشیده از خانه خارج شدم ، می دانستم آن بالا باد خودنمایی می کند !! مقداری از مسیر را تا پای کوه با تاکسی رفتم و بعد بدون اینکه منتظر کسی بشوم راهم را ادامه دادم ، همیشه اول ماه رمضان که می شود یک اس ام اس به همراهان سال قبلم می زنم و ساعت شروع صعودم را اطلاع می دهم ؛ امسال هم استارت را ساعت 10 شب اعلام کرده بودم !! دقیقا ساعت 10 بود که پارکینگ پای کوه بودم ...


مسیر خیلی خلوت بود ، کسانی که پائین می آمدند بیشتر بودند تا کسانیکه بالا می رفتند ، برخی ها برای افطار بالا می روند و برخی ها هم دمدمای اذان در کوه هستند و با اذان پائین می آیند که یعنی ما کاری به ماه رمضان نداریم و ورزش مان را می کنیم ، جریان روزمره ی زندگی است ؛ هر کس داشته اش را توی چشم دیگری می کند !! یکی می گوید " از ظاهر آدمها قضاوت نکن !! " و یکی می گوید : " رنگ رخساره خبر می دهد از سر ضمیر !! "


صعود اول بود و برای همین کمی تاثیرگذارتر ، آپدیت چشم با تاریکی ، آپدیت پا با کفشی که بیشتر توی جاکفشی هستند تا کفش کن ، آپدیت گام ها با ناهمواری زمین و ....


باد که می زد ، عرق معلوم نمی شد ولی فعالیت بدن بالا بود ، کمی بعد نزدیک مسجد بالای کوه بودم ، بچه های پایگاه دائمی امداد و نجات هلال احمر داخل یک آمبولانس سر پیچ آخر کشیک بودند ، با آنها خوش و بشی کرده و رفتم بالا ... همه جا را شدیدا نورپردازی کرده بودند ؛ اخیرا نورپردازی شدیدا مد شده است و البته طبق دستور همه ی ساختمان های بلند باید نورپردازی داشته باشند ، ما که پشت صحنه را نمی بینیم و زیبایی های گاه ضعیف و گاه تند را می بینیم ، مثل آرایش هایی که تازگی ها مد شده است !!!


چند تایی هم عکس گرفتم و از همانجا برای عده ای فرستادم ، استفاده بهینه از تلگرام در بالای کوه ، جالب این بود که باد شدید بود و برای حرف زدن آنتن مشکل داشت ولی سرعت اینترنت فوق العاده بود ...


http://s3.picofile.com/file/8194470918/2015_06_18_1516.jpg


یادمان شهدای گمنام ، غرق در نورپردازی ...


زیاد بالا نماندم ، یک چایی خوردم به رسم سنت و یک بطری آب معدنی برسم رفع تشنگی ... و آرام راهم را کشیدم و آمدم پائین ، زندگی مثل سالهای قبل جریان داشت با انواعی از قیافه ها و رفتارها ، تنهایی شاید خوب نباشد ولی عالمی دارد بسیار زیباتر !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
همطاف یلنیز جمعه 29 خرداد 1394 ساعت 19:26 http://forushgaheman-shoma.blogsky.com/

سلام سلام
...
دلخوشی ها کم نیست
یکی هم همین برنامه سالانه شب های رمضان
.
خداییش نورپردازی اش زیباست ( یا هنرنمایی دوربین گوشی شماست!؟)

سلام
بلی ... جالب بود ، مخصوصا که بدون پیشفرض و یهویی مواجه شدم ... موبایل برای این قبیل نورها مشکل دارد و باد هم که مضاعف بر مشکل می شود ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد