رطل گران !

امروز عید بود و برای همین بازار باز بود ، بازار سنتی در ایام عید باز و در سوگواری ها بسته می باشد ، صبحانه نخورده از خانه زده بودم بیرون ، هم به قصد کمی قدم زدن و هم تازه کردن برخی دیدارها ...

 

اول از همه رفتم سراغ دوستم که در بازار فرش است ، یک خوش و بش و تجدید دیدار بود  کار زیادی نداشتم ، با ورود یک نفر بحث تلخ فوتبال هم وارد مغازه شد ... یک نفر آنجا بود که از ساعت 12 رفته بود برای بازی تراکتور و نفت !!

از قرار معلوم حاشیه ی بازی بسیار بیشتر از خود بازی بوده است ، گزارشگر تلویزیونی طوری در جریان باد حرکت می کرد که پرواضح بود ، ولی بقول شنیده ها ، بدلایلی که در راس آنها جان داور و بازیکنان تیم نفت بوده ؛ بلندگوی استادیوم نتیجه ی بازی سپاهان را 2 - 2 اعلام کرده بود و شادی فوق العاده ی بازیکنان تراکتور بعد از شنیدن صدای سوت داور بیدلیل نبوده است و تا دقیقه ی آخر کسانیکه در استادیوم بودند مساوی را به سود تراکتور می دانستند و کمی بعد دیده بودند که سرشان کلاه رفته است !!! البته شاخ و برگ اضافی زیادی هم اندر حاشیه نسبت می دادند که معلوم بود سندیت ندارد !!

بعد من کمی کارشناسی کردم و همه ی تقصیرها را انداختم گردن تنها ارمنی میدان که تیموریان باشد !! هرچی باشد در طول تاریخ چندین بار در منطقه ما کشت و کشتار بین ارامنه و ترک ها اتفاق افتاده است و هر شایعه ای در این مورد مثل املت زودهضم می باشد !! انصافا هم تیموریان نقش ارزنده ای در به گند کشیده شدن بازی داشت و رنگِ پاس گلی که داد و گلی که زد نمی تواند ننگ کارت قرمز بیخودی که گرفت از بین ببرد !! مطمئنا فردا پسفردا یک کادوی مناسب بدست اش خواهد رسید !!!

جو که باندازه ی کافی مسموم شد و کار به فحاشی کشید من فرمان را برگرداندم و گفتم که اصولا به من ربطی ندارد و من طرف ماشین سازی هستم که نمی دانم در کدام دسته دارد بازی می کند ؛ شاید هم کارش از دسته گذشته است !!

بعد سراغ دوست دیگری رفتم و آنجا قبل از ورود من بحث بالا گرفته بود و جو ضداصفهانی در حداعلی خودش قرار داشت ، در هیچ جمله ای حسی از فوتبال دیده نمی شد و همه چیز در مورد حواشی بازی بود ...اینکه معاون فدراسیون اصفهانی است و قرار بوده بازی بهرنحو که شده به نفع سپاهان رقم بخورد و از این حرف ها .......

از آنجا به قصد خانه بیرون آمدم ولی سر راهم سری به بازارچه شتربان ( دوه چی ) زدم ؛ خیلی وقت بود آنجانرفته بودم و خیلی هم خوش گذشت ... انگار توریست خارجکی بوده باشم ، در و دیوارها را نگاه می کردم !! برخی مشاغل جایشان را به صنف های جدید داده بودند ، نصف بازارچه را عسل فروش ها پر کرده بودند !! از انجا وارد میدان کاه شدم !! میدان کاه فروشان یکی از قدیمی ترین بازارچه های تبریز قدیم بود و اغلب روستاهای شمال غرب و غرب از این طریق وارد بازار می شدند و امروزه بورس یراق آلات ساختمانی و چوب فروشان شده است ، در قسمتی از این بازارچه میوه فروشان هستند که برای خود اسم و رسمی دارند و خیلی ها برای خرید تره بار و میوه به آنجا می آیند ... غالبا ارزان و سواکردنی می فروشند !!

هوس کمی آشپزی به سرم زد و برای همین کمی کدو گرفتم و سایر ملزومات برای تهیه یک بورانی به روش دادو !! برای گربهها هم یک بسته سنگدان گرفتم که فردا بخاطر دو روز تعطیل می ریزند روی سرم !!! یک بسته جگر مرغ هم گرفتم که لازمم می شود !!!

وقتی به خانه رسیدم شروع کردم به مقدمه چینی برای آشپزی و دو فقره غذا پختم ؛ یکی برای ناهارم که تا بخورم عصر شده بود ... دیگری برای شام و ناهاری که با خود به کارخانه ببرم ، حین کار عکس هم می گرفتم و برای یکی از دوستان می فرستادم

خوراک کدو را نگهداشتم برای ناهار فردایم و خوراک جگرمرغ را برای ناهار - عصرانه ام خوردم ، فوق العاده شده بود ، از خوراک کدو عکس نگذاشتم که دلتان بیشتر از این کباب نشود !!

بیخود نبود که حافظ گفته بود " از گرانان جهان رطل گران ما را بس " مطمئنا موقعی که داشت این شعر را می گفت با دست اش به شکمش می کوبید !!