یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

عوضی !!


دور و بر آدم کلی آدم دیگر هستند ؛ که به زور تفهیم یا به لطف تفاهم آدم را قبول کرده اند ... خیلی ها دلشان به این قبول شدن در چشم دیگران دل خوش هستند و آن را نشانه موفقیت و شاید خوشبختی می دانند !! کافیست اتفاقی بیافتد ( از نوع عوضی !! ) و تا یکی دو روز که رفع ابهام بشود آدمی حساب کار دست اش بیاید که چند تا آدم عوضی در اطرافش وجود دارد !!؟

  

بحث امروز نشست صبحانه ای ما در مورد خبری بود که یکی از همکاران آورد سر سفره !! در اخبار نشان داده بود که یک بچه که عوضی به خانواده ای داده شده بود  با بچه ی که عوضی رفته بود به خانه ی دیگر تعویض شد !!!


هر کس از یک منظر به قضیه نگاه می کرد و یکی پرستاران و  بیمارستان را کلا برد زیر رادیکال و آن دیگری از شانس حرف زد که چه می شود که بچه گدا برود خانه ی شاه و بچه ی شاه برود خانه گدا !!! ، ( این همکار کلا شوت فکر می کرد و نمی دانست که شاه که سهل است بچه ی معاون شصتم شاه هم در بیمارستان های تحت نظر بدنیا می آیند !! نه قاطی با بچه ی رعیت !! ) ، هر نظری که داده می شد نشان از حساسیت فرد نظر دهنده داشت و اینکه یک موضوع کجای چه کسی را می سوزاند !!


من خودم به شخصه از آدمهایی که بچه ی دو دقیقه ای را وقتی می بینند زود کلاس آناتومی گذاشته و هر جایش را به کسی تشبیه می کنند ( البته در اینجا هم منظور از هرجا ، هرجای صورت است والا هرجا که شبیه نمی شود !! ) خیلی خیلی بدم می آید ، یعنی اولین نژادپرست هایی که صدایشان به گوش بچه می رسد همین افراد هستند ، شاید هم برای این است که گوش بچه از نعمت شنیدن صدای این قبیل افراد محروم است تا مدتها !!!


برای همین در حاشیه ی خبر رسیده به روی میز صبحانه من نظر دادم : " عجب کنف بازاری می شود که بچه را عوضی بدهند بغل آدم و بیاید خانه و عمه و خاله و ... بیایند و دو ساعت سر و تهش را به اقوام تشبیه کنند و بعد مشخص شود که عوضی آمده است و بچه ی اصلی یکی دیگر است و آن وقت ... !!! "


یکی از همکاران هم که معلوم بود از شبیه سازی اولین بچه اش به همسرش دل خیلی پُری داشت گفت : " بچه بدهند دست آدم که شبیه مادرش باشد و بعد که همه نظر دادند فردا در را بزنند و یکی دیگر بدهند که شبیه پدرش باشد !! " 


کمی بعد داشت نظریه ها کارشناسی تر می شد که ساعت به کمک مان آمد ...


===


یکی دو روز پیش بود که اتفاقی و به لطف مهمانی که روبروی تی وی نشسته بود توفیقی دست داد تا نصفه ای از برنامه ی طنز " در حاشیه ... " را ببینم !! شاید برتری یک طناز (!) مثل مدیری نسبت به طنازان دیگر (!!) مثل خمسه و رامبد جوان ؛ این باشد که این موضوع خوب انتخاب می کند از نوع قلقلکی و با لودگی می خنداند ولی آنها با یک موضوع بد می خواهند به کمک عوامل اتاق فرمان و با تکنیک می خواهند بخندانند و البته که این از آنها موفقتر است !!!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد