امروز باید می رفتم سراغ گربه ها ، 12 و 13 که کارخانه نبود و لابد حوصله شان سر رفته بود ، از 5فروردین بعضی از همکاران تعمیراتی در کارخانه بودند و برای همین کم و بیش چیزی به آنها می رسید ، هر چند یک روز در میان من هم سری به کارخانه می زدم ...
پریروز که عیدی دختر برادرم را دادم ، اخم های برادرزاده های پسر رفت توی هم !! البته قرار بود برای آنها هم عیدی فرهنگی بدهم ، ولی اتفاقاتی پیش آمد و کادوی آنها را به دیگران بخشیدم ...