نامردمی ها ...

امروز روز خوبی نبود ، از همان ابتدای صبح بوی فتنه می داد ... و بعد شرکت در یک جلسه فرمالیته !! بقول یکی از همکاران : " اینکه دروغ می گویی مهم نیست ، مهم این است که فکر می کنی باور کرده ام !! " 

در روزگار فتنه طرفین دوست دارند چیزی که می خواهند دیده شوند و نه آنچه که هستند ، و برای همین از کسانیکه بی پرده آنها را می بینند ، باندازه ی هر لحظه مردن اذیت می شوند و م یتوان اندازه ی نفرتشان را حدس زد !!  

=== 

خبری که ظهر شنیدم باندازه ی کافی شوک آور بود ... ماحصلی از پندار زشت ، گفتار زشت و رفتار زشت !!! .... " روزگار نامرادی یک ملت را می توان در چرخه نامردی مردمانش دید !! " 

=== 

دو گوشی در جیب داشتم و یک سیم کارت ، سیم کارت های گوشی های جدید نصف سیم کارت های قبلی هستند و برای همین گهگاهی مجبور می شدم سیم کارت را میان دو گوشی شیفتی بکار بگیرم .... گوشی جدید با سرعت هر چه تمام دارد خودش را برایم شیرین می کند !! 

عصر ساعت 17 از کارخانه خارج شدم و رفتم پیش یکی از آشناها و دو ساعتی با برنامه های گوشی جدید ور رفتیم ، هنوز برای انتقال شماره ها مشکل دارم و شماره های روی سیم کارت را دارم ، سیستم viber راه نیافتاده یکی دو نفر روی خط تماس بودند ...  

شب مهمان داشتیم ، حوصله ی نداشته ام بدرد قدم زنی و تنهایی می خورد ولی در خانه ماندم و از سر و صدای مهمان ها سرگیجه گرفتم ، روزگار خوبی نیست !!!