فال و حال ...

نزدیک یک متر نوشته بودم که پرید ... ای خاک عالم سر این نعمت عظمای اینترنت که معلوم نیست کنترلش دست کیست !! عنوان نوشته فال و حال بود که تبدیل به ضدحال شد !!  

بعد از مصدومیت فوتبالی برای چهارشنبه که دیروز باشد مرخصی خواستم که ندادند و گفتند وجود شریفم برای حضور در کارخانه در مراسم بازدید بازرسان بیمه آینده ساز ضروری است ... 

سر صبحی لنگان لنگان سر کار رفتم ، حضرات بعد از یک صبحانه ی دبش که زهرمار کرده بودند آمده بودند تا محیط کاری ما را ببینند ... یک عده هم در جنب و جوش بودند ، البته اعضای بیمه آینده ساز در کارخانه حدود 40 نفر است و بقیه بیمه تامین اجتماعی دارند !! مشکلات بیمه آینده ساز اخیرا خیلی زیاد شده است و حوصله ی دوباره نوشتن مطالبی که پریده نیست ، فقط یادم می آید در نوشته ی قبلی به ریش روح دکتر حسن حبیبی که اعضای ارشد صندوق بود و تلف شد و نتوانست از بیمه اش بخورد خندیده بودم ...  حالا دیگر حوصله ندارم دوباره بیمه آینده ساز را معرفی کرده و گندکاری های تامین اجتماعی را که فشنگش از دولت است و بعنوان سوپاپ دولت عمل می کند و مشمول الذمه ترین سازمان کشور است را دوباره نویسی بکنم !!!

یک بلبشوبازاری هم بود و عده ای از مهندسان شسته و رفته هم خودشان را به وسط معرکه رسانده بودند که یعنی آنها هم همیشه در کارگاهها حضور دارند تا بلکه خودشان را قاتی کارگرها نشان داده و از بازنشستگی پیش از موعد استفاده بکنند !! البته تقصیری هم ندارند وقتی تامین اجتماعی چشمهایش را بسته و مدیر و آبدارچی مدیر و منشی اش را با 20 سال سابقه بازنشسته می کند ، اینها هم قلقلکی می شوند برای بازنشسته شدن !!! این از احوالات روزگار صبح مان بود و بسی ناراحت بودیم از این حالت که حافظ جیجیتالی برایم فال فرستاد : 

چون طهارت نبود کعبه و میخانه یکی ست 

نبود خیــــــــــر در آن خانه که عصمت نبود 

خیلی هم مناسب حال بود و  دیگر دلمان نیامد برویم درد دل هایمان را توی چاه بگوئیم !! خیلی ها برخلاف ظاهر با صلاح شان !! چنانچه مال مفت ببینند چنان از خود بیخود می شوند که هر کاری صلاح باشد می کنند حتی بی طهارتی در امر امرار و معاششان !!!