روحیه و افسردگی ...
امروز اول صبحی تماس گرفته بودند از ساختمان اداره که یک گربه وارد یکی از اتاق ها شده است و از قرار معلوم زیادی میو میو می کرده است و مدیر ما گفته شما : " هیچ کاری در این زمینه از دست شما برنمی آید و بهتر است به فلانی زنگ بزنید تا بیاید !! "
البته اینهم در نوع خود اعتباری است !! بلافاصله به ساختمان اداری مراجعه کردم و دیدم یکی از بچه گربه ها وارد ساختمان شده بود برای قدم زدن که بیکباره ملت وارد کارخانه شده بودند و بیچاره از ترس به یکی از اتاق ها رفته بود ... خیلی آرام صدا کردم و آمد پیشم و برداشتم با خودم او را به محوطه آورده و رها کردم . ایجاد رابطه و یادگیری نحوه ی برقراری ارتباط با حیوانات وقت زیادی نمی برد ، حداقل کمتر از خیلی از انسان ها می باشد !!
===
یکی از همکارها را دیدم که ریش و سیبیل را قاتی هم کرده بود ، آهسته در گوشش گفتم : " خبری هست ؟ " و در جوابم گفت : " روحیه ام مرده است !! " گفتم : " اینکه خوب است !! بلایی که آدمی را از بلای بزرگتر نگهدارد ، نعمت است !! " با تعجب نگاهی کرده و گفت : " کجایش خوب است !؟ " گفتم : " آدمی که روحیه دارد در مواجهه با ناهنجاری ها افسردگی می گیرد ولی آدم بی روحیه عینهو تنه ی درخت در جهت جریان زندگی حرکت می کند !! "
===
امروز دوباره رفتم فوتبال ... روز شنبه یک ضربه ی غیرعمد کارساز به پشت ساقم زده بودند و برای راه رفتن مشکل داشتم !! با کلی تمرین خودم را به بازی امروز رساندم و یک ربعی از بازی نگذشته بود که ماهیچه ی پایم تیر کشید مجبور شدم وسط میدان بیشتر حرف بزنم تا اینکه بدوم !! ... زیاد هم بد نشد ، بازی مساوی تمام شد و دو تن از همکاران که بیشتر از بازی دلشان برای حاشیه ی بازی می تپد مثل هفته ی گذشته ناکام ماندند .
