...
"خوشا به حال گیاهان....."
گفتم بدوم تا تو همه فاصلهها را،تا زودتر از واقعه گویم گلهها را،چون آینه پیش تو نشستم که ببینی،در من اثر سختترین زلزلهها را،پرنقشتر از فرش دلم بافتهای نیست،از بس که گره زد به گره حوصلهها را،ما تلخیِ نه گفتنمان را که چشیدیم،وقت است بنوشیم از این پس بله هارا،بگذار ببینیم بر این جغد نشسته،یک بار دگر پر زدن چلچلهها را،یک بار هم ای عشق من از عقل میاندیش،بگذار که دل حل کند این مسئلهها را...
...
"خوشا به حال گیاهان....."
گفتم بدوم تا تو همه فاصلهها را،
تا زودتر از واقعه گویم گلهها را،
چون آینه پیش تو نشستم که ببینی،
در من اثر سختترین زلزلهها را،
پرنقشتر از فرش دلم بافتهای نیست،
از بس که گره زد به گره حوصلهها را،
ما تلخیِ نه گفتنمان را که چشیدیم،
وقت است بنوشیم از این پس بله هارا،
بگذار ببینیم بر این جغد نشسته،
یک بار دگر پر زدن چلچلهها را،
یک بار هم ای عشق من از عقل میاندیش،
بگذار که دل حل کند این مسئلهها را...