یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

شگون ...

راهی سفر که بودیم ، در گمرک این طرف دوست بانویمان گفت که در بین راه یک جایی یک خرگوش کنار جاده بود و ... که من پا برهنه دویدم وسط حرف اش که : " بخاطر دیدن خرگوش صدقه کم کردید یا نه !؟ " 

گفت : " من گفتم ولی ( دوست جان که پشت فرمان بود ! ) این کار را نکرد !! " بعد در ادامه راجع به اینکه چرا می گویند اگر در راه خرگوش دیدی باید صدقه کم بکنی و ... حتی اینکه اگر روباه دیدی می توانی همان مبلغ را برگردانی و ... حرف زدیم !! بهرحال دنیای شگون دنیای بزرگی است و مثل استکبار جهانی در هر کاری می تواند دست داشته باشد !!

یک ساعت اینطرف مرز معطل شدیم و گفتیم بخاطر خرگوش بود ، رفتیم یک ساعتی هم آن طرف معطل شدیم و باز انداختیم گردن خرگوش و در طول مسیر تا به خانه برسیم چندبار عبارت " این هم از بابت خرگوش بود " را تکرار کردیم ...

شنبه که مرخصی تشریف داشتم سری به بانک زدم ، از دستگاه برگ گرفتم و منتظر ماندم ببینم نازی بانو کی مرا صدا می کند !! برای کارمند بی نظم فرقی نمی کند بانک دستگاه صدور برگ نوبت داشته باشد یا نه !! یکی از کارمندان بعد از اتمام کارش با مشتری شماره ی جدید را نمی زد و برای همین برای خودش آزاد کار می کرد ... بعلت اینکه نمایشگاه خودرو در خیابان ما زیاد است یکی از کارمندان تمام وقت در خدمت مراجعات آنهاست که همیشه هم با سر و صدای زیاد از پشت میز خدمتشان می رسند و ...

ملت ما هم که برای یک شایعه ی بی اساس شاید به خیابان بریزند ولی عمرا بخاطر اجحاف مستقیمی که در حق اش می شود جیک اش در نمی آید !! رئیس جان بانک هم که فقط پول رئیسی را می گیرد و سرش را مثل یک کارمند گرم کرده بود ، اینهم دومین غلط فرهنگی کشور است که مردم فکر می کنند رئیسی که در همه ی کارها پابه پای کارمندانش کار می کند آدم خوب و کاری و ... است در حالیکه وظیفه ی رئیس بمراتب بالاتر است و بخاطر سرپرستی صحیح پول می گیرد . روسا هم بدشان نمی آید بجای سرپرستی صحیح که غالبا زیردست بی نظم از آن خوشش نمی آید و ایجاد تنش می کند و از آنها رئیس بد می سازد ،  آستین بالا زده و گوشه ای از بی نظمی را مثلا با کار کردن خودش جبران کند و آن وقت بلبشوبازاری در حد تیم ملی بشود و همه راضی باشند ، گاهی اوقات هم که رئیس می شود راه بیانداز کار مردم و کارمندان و زیردستان طبق برنامه ی دلخواه خودشان تلاش می کنند !!! این رئیس بانک هم از آن دسته رئیس های خوب بود !! کمی سرپا حرص خوردم ، ولی سعی کردم با تماشای در و پنجره خودم را مشغول بکنم ...

نوبت من که رسید دفترچه را دادم و گفتم : " قرار بود کارت این حساب سه روزه بیاید ولی از قرار معلوم سی روزه تمدید شده است ... " کارمند جان در حالیکه دفترچه را می گرفت نگاهی به آن کرد و بعد مشغول جستجو شد ، دفتر داد و امضا گرفت و کارت را داد و دفترچه را نمی دانم چرا (!؟) گذاشت توی پرینترش و همان جا برق رفت !!! توی دلم گفتم :"  این هم بخاطر آن خرگوش بود !! " بعد سیستم برق اضطراری فعال شد و سیستم ها راه افتادند و دفترچه ی من بیرون آمد ... فکر کنید همه ی سیستم ها برق آمد الا آن خانم نازی که اعلام نوبت می کند ، در عرض سه سوت سه فقره کارمند عمدا همه ی ملت را ریختند بهم که فلانی باید ببیند و نوبت من نیست و ... !!!! آنچه به ما مربوط بود تمام شده بود و باید می رفتم خدمت رئیس که کارت را فعال بکند ، پای میز رئیس که رسیدم نگاه یکرد و گفت : " سیستم من به برق اضطراری وصل نیست و نمی توانم حالا فعال بکنم !! " بعد شماره ی روی پاکت را برداشت و گفت : " در اولین فرصت بعد از آمدن برق فعال م یکنم و تو تا ظهر از کارت استفاده نکن !! "

از بانک زدم بیرون ، اصاب مصاب بهم ریخته ! ، اس ام اس زدم به دوستم که با هم بودیم و نوشتم " یک پولی بابت خرگوش کنار بذار که بدیمنی اش هنوز ول مان نکرده است !! " جواب داد " چرا !!؟ " دو سطر قضیه را نوشتم ، جواب آمد که " خودم کارت ام را می دهم " نوشتم " کارت ات را بده به خرگوش که ول مان بکند !! " 

دیروز در خانه بودم باتفاق فوتورافچی ددر شهری تشریف داشتیم و در حالیکه به او می گفتم بعلت ناراحتی زانویم حال پیاده روی ندارکم مرا برد پای تپه ی پرچم در شاهگلی تا از بالای آنجا یک عکس دورنما از شهر بگیرد !! ناسلامتی حدود 330 پله بالا رفتیم !!!!! ( اینهم کار خرگوش بود !! ) در مسیر خانه کمی زودتر پیاده شدم تا ببینم کارتم کا رمی کند یا نه ... کارت را انداختم و دستگاه کارت را پس نداد که " بعلت اشکال فنی کارت شما ضبط شد به شعبه مراجعه فرمائید !! " به فوتورافچی زنگ زدم و گفتم : " دستگاه این بار کارتم را گرفت ، دیدی می گویم کار خرگوش است !! "

امروز ظهر از کارخانه به خانه آمدم ، شیفت عصر بانک مراجعه کردم و معاون کارتم را مخزن دستگاه برداشت و با شنیدن حرفم یک سری تکان داد که معنی و مفهوم آن این بود که رئیس بلد نبوده چکار بکند و ... و رفت پشت میزش نشست و بعد از کمی ور رفتن با شماره ها یک رمز جدید داد و کارم راه افتاد ، بیرون رفتنی از همان دستگاه یک رسید گرفتم و بسلامتی .......


* توجه کرده اید غالب معاونین اعتقاد دارند ار رئیس زیاد می دانند و خود را مستحق تر می دانند ، در غالب مشاغل اگر بتوانید با نکته سنجی پشت سر رئیس با نوعی تمسخر حرف بزنید معاون آستین بالا زده و تمام مراحل کاری تان را تا انتها خودش برایتان تمام می کند که نشان بدهد کاراتر از رئیس است !!!!

* شاید هم کاربلدی معاون نبود و همان لحظه دوستم از بابت خرگوش پولی کنار گذاشته بود که کارم راه افتاد !!!

نظرات 2 + ارسال نظر
همطاف یلنیز دوشنبه 26 فروردین 1392 ساعت 22:10 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام
ماشاءالله به شمـــــا
.
به خاطر ندارم درباره خرگوش و خوش یمنی و بدیمنی اش چیزی شنیده باشم
منتهی گربه سیاهه رو شنیدم
.
راستی بانو کیه؟ بانو چیه؟

سلام
این ماشالا کدام جنبه از شخصیت گهربارمان را نشانه رفته بود !؟
خرگوش و روباه در عالم شگون متضاد هم عمل می کنند
گربه سیاه که داستانش جداست ...
بانو کیه !؟ دوست بانو یعنی همسر دوستمان ... و اما اینکه بانو چیه !؟ به خانم فرهیخته و متشخص بانو می گویند

نگار دوشنبه 26 فروردین 1392 ساعت 22:11 http://heavenward.persianblog.ir

خرگوش بیچاره بی گناهه، امان از سیستم کارهای اداری

با این حساب شما هم از بدیمنی دیدن خرگوش در جاده چیزی نشنیده اید !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد