این چند مدتی که تعطیل بودیم ، بقدری خارج از استاندارد زندگی کرده بودم که روز اول کاری به تته پته افتاده بودم ، تازه بعد از بازگشت از سر کار نای هیچ کاری نداشتم ... مثل حالا !!
===
دیشب خیلی دوست داشتم چند قسمتی به روژان اضافه بکنم ولی از زور خواب نتوانستم ، در عوض تمام آن چند قسمت را در خواب دیدم ... نصف شب هوس کردم بلند شده و بنویسم ولی حتی نتوانستم ساعت را نگاه بکنم !!
===
مثلا کلاس گذاشتم که نمی خواهم شام بخورم ... در عوض نصف جعبه سوهان اعلای سفارشی که برایم رسیده بود را خوردم ، با دو لیوان چایی ؛ یک ساعت بعد یک پیاله سمنو خوردم با یک لیتر شیر !! همان برنج و خورشت را با نان می خوردم بهتر بود انگار !!
===
انگـــار