یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

روز جهانی آب

 

دوم فروردین را در تقویم جهانی بنام روز آب درج کرده اند ، برای همین در یک تصمیم یهویی بعد از ظهر تصمیم گرفتیم سری به دریاچه ارومیه بزنیم که این روزها خبر بالاآمدن آب ، خوشحال کننده ترین خبر یکی دوهفته ی اخیرمان بود ...

 باتفاق نوراخانیم و بانو راه افتادیم و بعد از حدود صدکیلومتر طی طریق ، خودمان را به محدوده پل شهید کلانتری در جاده دریایی بین بندر آق گنبد ( آذربایجان شرقی ) و بندر گلمانخانه ( آذربایجان غربی ) رساندیم ... از حوالی روستای گمیچی ، انعکاس وجود آب در دریاچه قابل مشاهده بود ... کنار پل ماشین های زیادی نگه داشته بودند برای تماشای آب !!



حکایت عجیبی ست که تماشای آب در دریاچه برای مردم روزگار ما لذت بخش شده است ،زمانی نه زیاد دور مردم برای آبتنی و مالیدن گِل های ساحل نمکی به بدنشان (!) مشتری دائمی این دریاچه بودند و این دریاچه صدها اسکله داشت و کشتی های بزرگو کودک در آن مردم را جابجا می کردند ، حوالی سالهای هفتاد و هشت برای بردن تورهای گردشگری به جزیره قویون داغی ( کبودان به فارسی و جزیره گوسفندان ترجمه فارسی قویون داغی ) کشتی اجاره می کردیم با صد و هشتاد نفر ظرفیت ( البته در بهترین حالت بالای دویست و پنجاه نفر سوار می کردیم ! ) تسمیه نام دریاچه به قویون داغی به این خاطر بود که در این جزیره بزرگ بیش از سی هزار راس گوسفند و قوچ از نژاد ارمنی نگهداری می شد ولی چون حوالی سال پنجاه برای تفریح اعلیحضرت یک مجموعه اقامتی برای شکار ساخته بودند نامش را هم فارسیزه کرده بودند تا جناب پهلوی احساس غریبی نکند !!

یک قایق پدالی اجاره کردیم و کمی توی آب بودیم ، آنقدر پدال زده بودم که نفسم بالا نمی آمد ... آدم ناشی زیاد پدال می زند ولی قایق کم تکان می خورد ! برگشتنی بطرف ساحل ، قایق خودش بطرف صاحبش می رفت و من فقط سکانش را کنترل می کردم ، انگار قایق مسیر بازگشت را می شناخت و دلش می خواست زوداز دست ما خلاص شود !! یک عکس یادگار هم گرفتیم تا برود کنار بقیه عکس های دریاچه ... در بازگشت پسری سوغات نمکی می فروخت ، ایده جالبی بود و سنگ های نمک را بصورت گوی درآورده بودند و جذاب بودند ، نوراخانیم چندتایی برداشت و راه افتادیم ...

 

 

و در ساحل کمی بطرف ساحل ماسه ای و نمکی پیچیدیم ، بعد با نوراخانیم کمی روی ماسه های نمکی دویدیم و بازی کردیم و کمی آنطرف تر از یک صخره در انتظار آب که بعد از قرنها جزیره بودن (!) حالا سالهاست ،تماشاگر انعکاس آب است ، کمی عکاسی کردم و برگشتیم ... روز خوبی را رقم زدیم پر از تکرار خاطره ها !

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
فاضله جمعه 3 فروردین 1403 ساعت 10:43 http://golneveshteshgh.blogsky.com

سلام شنبه 4 فروردین 1403 ساعت 09:31

این پل شهید کلانتری را من هنوز ندیده ام
یعنی سمت ارومیه الان نزدیک چهل سالی است که نرفته ام
شنا در آب شور دریاچه بسیار راحت بود
راحت می شد کیلومتر ها شنا کرد بدون خستگی .
خدا ما را ببخشد
چون اون زمان مرد ها در جلو ی نا محرم راحت با مایو قدم می زدند
جالب است آدم اون چیزی را که دارد قدرش را نمی داند تا از دستش بدهد

سلام
آبتنی کلا خوب است و خاصیت بدن آدمی همیشه از آب لذت برده است ... حتی در پاداش های اخروی آب جایگاه ویژه ای دارد ...
حالا برخی نامحرم ها جوری لباس می پوشند صدرحمت به کنار دریا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد