یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

همنشینی ...

 

بعضی ها ، مخصوصا خانم ها وقتی کنار یکی بنشینند , حتی توی اتوبوس ، توهم همنشینی به آنها دست می دهد و سیر تا پیاز زندگی شان را می ریزند بیرون !!

 

 

همنشینی با دورهم نشستن در رستوران و یا با هم نشستن در یک مجلس ختم و ... خیلی فرق دارد و آدم باید متوجه اطرافیانش باشد و سعی کند متوهم نشود ...

دیروز برای ناهار دعوت بودیم و البته بعد از ناهار مجاس چهلم بود و باید آنجا هم می رفتیم ، متوفا باندازه کافی دور بود و هیچ نسبی و سببی برای شرکت در مراسم متوجه من نبود ولی شوهر عمه بانو ، لطف زیادی نسبت به من دارد و خلاصه اینکه رفتیم ... صبح جمعه ای از کله سحر سرمان شلوغ بود ، هم نوراخانیم وقت دندانپزشکی داشت و هم مراسم ناهار و بعد مراسم مسجد و نهایتا باید سری به مادرم می زدم  و ...

تنهایی وارد سالن غذاخوری شدم و رفتم دور میزی که سه نفر نشسته بودند ، با اخذ اجازه (!؟) نشستم !! بعضی مراسمات عرفی ، واقعا دست و پا گیر است و رسما زمینگیر می کند !؟ در شمال تبریز ، در شهرستان اهر که بقولی همان منطقه یاجوج و ماجوج می باشد ، یک سری آداب خاص خودشان وجود دارد !! مثلا برای همین متوفا پانصد نفری در همان مراسم ختم ناهار داده بودند و حالا سری دوم افراد را برای چهلم نگه داشته بودند ... این قبیل ریخت و پاش ها این روزها با هزینه های سرسام آور پاس می شوند و افرادی که داخل جریانات قبیله ای هستند ، ناچارا باید متقبل بشوند ...

کمی بعد مردی آمد و کنار دست من نشست و با دیگران دور میز خوش و بش کرد !؟ تقریبا من ناشناسترین فرد تالار بودم ( !؟) ... و هنوز شیپور شروع را نزده بودند ، کمی با تلفن حرف زد ، جوری که دیگران هم بشنوند !! البته بقیه هم حرفهایی از همین نوع می زدند و البته کمی بلندتر تا شنیده شوند !؟ و من مصداق کوه یخ بودم و کوچکترین میمیکی تحویلشان نمی دادم !؟ کسی که کنارم نشسته بود ، بعد از قطع تلفنش ، آرام گفت :« کشور را گرسنگی گرفته !؟ » و من با اینکه شنیدم ، انگار نشنیدم !؟ و بعد دوباره گفت :« از طریق لوله گاز وارد خانه شده اند و حدود سه میلیارد برده اند !؟ » خیلی سرد گفتم :« منظورتان از گرسنه ، صاحب همان خانه بود که آنهمه پول و طلا داشت !؟ چون از طریق پنجره نمی شود یخچال را برد !؟ » متوجه تیکه بودن حرفم شد ولی ادامه داد :« پلیس گفته یک گروه شش نفره از لرستان هستند ! » گفتم :« یکی از راه در ساختمان اموال دزدی را وارد خانه کرده ، یکی هم از راه پنجره آنها را برده !؟ مال دنیا هر روز دست یکی می افتد ! » دو سه نفری که دور میز بودند نیشخندی زدند و دیدم که خنده آنها به مذاق مرد خوش نیامد ... یک دقیقه بعد بلند شد و رفت میز دیگری و با دوستانش نشست ... یکی از همنشینانم بعد از رفتن او با خنده گفت :« ولی عجب گفتی هاااا ، خانه برادرش که رئیس بانک هست را خالی کرده اند !؟ » گفتم :« آدم وقتی به یک ناآشنا خبر نامربوط می دهد باید هم که میزش را عوض بکند ... » 

و رفتم سراغ غذا که تنها آشنایم بود !؟

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام یکشنبه 20 اسفند 1402 ساعت 14:35

با درود
ریخت و پاش در مراسم فوت زیاد هست
البته بعدش یک عده هم گله می کنند که کمتر تحویلشون گرفته اند
خانمها خصلت ذاتیشون همین هست که با هم حرف بزنند و درد دل کنند
میگن زنی که حرف نزند افسرده هست
دوم اینکه کند هستند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد