یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

خواب های زیبا ...

 

من هر از گاهی خواب های خیلی زیبا و عجیب می بینم و چند وقتی بود که قطع شده بودند و اخیرا یکی دو مورد باز سراغم آمده اند ... البته این بار سر و کارم با طبیعت و چشم اندازهای خیلی زیبا و عجیب بود !!

  

 

باید یک فرصتی فراهم بکنم و یک آرشیو از خوابهایم که در زمان های قبل در مورد آنها نوشته ام تدارک ببینم که از یادم نروند !! شاید یک زمانی یک نرم افزاری ساختند و من خوابم را تعریف کردم و فیلم آن را تحویلم داد !! یکی از مزایای خواب این است که آدم هم فیلمنامه نویس ، هم کارگردان و هم تهیه کننده فیلم است ، نقش اول را هم خودش می رود که دیده نمی شود و نقش های بعدی حبابی بیش نیستند !!

چند روز پیش یک خواب عجیب دیدم که ته مایه اش کردستان خودمان بود ولی نمی دانم از کجا این اندیشه کردستان توی خواب پیدا شده بود !؟ چون شخصی با لباس یا زبان کردی در خواب موجود نبود ... و من چرا آنجا بودم هم معلوم نبود و اصل داستان خواب همینطوری است که معلوم نمی شود چرا و از کجا شروع می شود !؟ چند تا ماشین تریلی خیلی بزرگ هم به ردیف کنار جاده توقف کرده بودند که سایز تریلی ها تقریبا دو برابر تریلی هایی هست که ما هر روزه می بینیم !! مسئله شان هم این بود که کمی جلوتر گردنه کوهستانی شروع می شد و آنها ماشین های مخصوص برای جاده های کفی بودند و پیچیدن در برنامه شان نبود، مخصوصا پیچ های تند که در گردنه مقابل وجود داشت و شاید فرضیه کردستان از آنجا وارد خواب شده بود !! بارهای تریلی ها متعلق به یک شرکت ساختمانی بزرگ بودند و کمی بعد راننده تریلی ها  با شرکت تماس گرفتند و کمی دعوا کردند و بعد یک سواری از کجا پیدا شد و راننده ها ماشین ها را رها کردند و با ان سواری برگشتند!!

کمی بعد من مقداری از جاده فاصله گرفتم و دیدم منطقه عجب چشم انداز جالبی دارد !! و محل قرار گرفتن تریلی ها هم فوق العاده بود ، وقتی پای ماشین ها آمدم دیدم یکی از کمکی ها که انگار خواب مانده بوده ، کنا رتریلی ها می گردد و اصلا نمی توانستم قیافه اش را ببینم و مدام اطراف ماشین ها می چرخید و بعد با من هم حرف می زد و گفت که بیا بارهای این ماشین هارا خالی کنیم و در اینجا یک کار و کاسبی راه بیاندازیم !؟ 

بار ماشین ها ویلاهای پیش ساخته بود که از جنس سبک بودند وبا پیچ به هم وصل می شدند !! خلاصه اینکه در جای مناسبی به تعداد 8 تا ویلا را از بسته ها بیرون آورده و به هم وصل کردیم !! دیوار چند متری آنقدر سبک بود که من دو تا از آنها را برمی داشتم و تا محل مورد نظر می بردم و به هم وصل می کردیم !! مهندسی فوق العاده دقیقی داشتند و ابزار چفت و بست هم در بسته ها موجود بود !؟ و خلاصه اینکه بعد از بستن آنها که خیلی جالب هم شده بودند دیدیم که چند بسته مانده است و بعد نقشه ای پیدا کردیم و دیدم که آنها نقش بوفه و غذاخوری دارند و دقیقا روی خود تریلی ها سوار می شوند و کنار جاده قرار می گیرند و مثل غذا خوری کنار جاده هستند و سیستم برق و ... آنها از داخل تریلی ها تامین می شود!! تریلی ها خیلی بزرگ بودند و هر کدام مثل یک رستوران شده بودند ...

این وسط من هی از خواب بیدار می شدم و مثلا می رفتم آب می خوردم و برمی گشتم و دوباره خواب ادامه داشت ... کمی بعد فهمیدم که این فردی که از بقیه جا مانده بود ، صاحب همه ی این تریلی ها و وسایل بود و اصلا نقشه اش همین بود و آن ماشین سواری هم جزو نقشه بود که بیاید و آن راننده ها را برگرداند ...  و من از او پرسیدم که اینها را برای چه کسانی می سازد و او گفت که همسرش در دفتر کار خودش کار پذیرش مسافرین اینجا را بعهده دارد و از چند روز بعد اولین کاروان مسافرها می رسند !! مرا هم مدیر قسمت ویلاها کرده بود ... 

یک دریاچه زیبا هم در آنجا بود که بالکن ویلاها مشرف به آنجا بود و ظاهرا کوچک دیده می شد ولی وقتی کنار دریاچه رفتم انگار ته نداشت !! مسافرها با چند اتوبوس خوشگل رسیدند و کسانی که می آمدند تیم های ورزشی بودند و برای اردوهای چند روزه می آمدند و اغلب هم تیم های قایق رانی بودند و تا آنها برسند همان فرد که معلوم نبود از کجا می آورد ، چند اسکله خوشگل برایشان درست کرده بود و در عرض مدت کوتاهی تبدیل به یک منطقه توریستی فوق العاده شده بود ...

 

داستان خواب تا همان قسمت بود ولی جالبتر اینکه من دو روز بعد در اینترنت داشتم می چرخیدم که در یکی از صفحات انیستاگرام یک تصویر دیدم که بیشتر از اینکه طبیعی بنظر بیاید ، مثل یک نقاشی بود و شباهت خیلی زیادی به هما ن منطقه و طبیعتی داشت که توی خواب دیده بودم ، یعنی در همان لحظه اول داشتم دنبال ویلاهای کانکسی و اسکله های خوشگل در کنار دریاچه می گشتم !!؟؟ یعنی فکر می کردم شاید این تصویر و آن اتاقک های ویلایی و ... را در اینترنت دیده بود و آنها به خوابم منتقل شده بودند ... و همینقدر ساکت و بدون سکنه بود !؟

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام شنبه 19 اسفند 1402 ساعت 08:36

با درود
رویایی کا می تواند به حقیقت برسد
جالب بود
ولی خیلی این رویا طولانی بود
من بعضی وقتا
خواب های دنباله دار می بینم
یعنی وسط خواب دیدن بیدار می شوم
وقتی دوباره خوابم می برد
بقیه اش را می بینم !

سلام
تنها چیزی که زود تمام می شود ، حقوق بازنشستگی است !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد