هنر « خوب زندگی کردن » بزرگترین هنرها می باشد و فرق بزرگش با سایر صورتهای هنر این است که « هنر خوب زندگی کردن » برخورد واقعی با زندگی ست و سایر صورت های هنر ، برخورد انتزاعی با زندگی !!
زندگی دو حالت بیشتر ندارد و البته این دو حالت درجه بندی های زیادی در خود دارند !؟
زندگی در حالت اول، بودن در فضایی شاد و درگیر شدن با فضاهای جزیره ای و پراکنده ی ناشاد است !؟ یعنی انسان با اینکه در چنین محیطی بدنیا می آید و یا قرار می گیرد ، می تواند براحتی طعم تلخ بدبختی را بچشد !! حباب روشن غالب با حبابهای تیره پراکنده در درون...
و در حالت دوم ، بودن در فضایی ناشاد و مشغول شدن با فضاهای جزیره ای و پراکنده شاد است !؟ و انسانی که در این محیط بدنیا می آید و یا قرار می گیرد، به همان راحتی می تواند خود را به ساحل خوشبختی برساند !؟ حباب تیره غالب و حبابهای روشن پراکنده در درون...
و هنر « خوب زندگی کردن » یعنی در هر فضایی که قرار داشتی ، فراز و فرود زندگی را دریابی !؟ بروی و در داخل حبابهای روشنتر قرار بگیری !؟ هیچ تضمینی برای ماندن در یک وضعیت نیست و باید در هر حالت ، با کمی سختی و یا با کمی تنبلی ، منتظر فرو غلتیدن در وضعیت دیگر باشی ...
ابزار خوب زندگی کردن ، خوب دیدن و خوب شنیدن است و آموختن از آنها ... و تنها راه مناسب برای رسیدن به وضعیت و زمینه ی خوب دیدن و خوب شنیدن ، صبر داشتن است و با عجله کردن هر موفقیتی کاذب است !؟ گذشت زمان بر لذتهای کاذب و گذرا تاثیر مستقیم دارد و همین فریب می تواند عجله را توجیه کند !؟ ولی خوشبختی و رضایت از زندگی ، سرور و لذتی بمراتب بزرگ و ماندگار است و فرقی ندارد در کدام مرحله از زندگی بدست آمده باشد !؟