سوال پیچ !؟

طبیعی ست که ما نسبت به برخی مسایل در پیرامون مان حساسیت نشان بدهیم ، این حالت ربطی به تحریکات بیرونی و اجتماعی ندارد و مستقیما به داشته های خودآکاه و ناخودآگاه ما ربط دارد ، تحریکات و تنش های بیرونی حساسیت های ما را تشدید می کند !

 

هر چیزی می تواند برای ما سوال برانگیز باشد ؛ با انتظار شنیدن جواب یا فرصتی برای یافتن جواب ! یافتن جواب برای سوالات راهی است که ما انتخاب می کنیم !؟ یافتن جواب همیشه سخت تر است و مستلزم داشتن صبر است !؟ ولی انتظار شنیدن پاسخ به سوال ، با طبیعت عجول ما سازگارتر است ...

در زمانه ای که ما در آن زندگی می کنیم ، روابط درست و غلط زیادی وجود دارد و همچنین ضوابط درست و غلط زیادی ... هر کدام از این روابط و ضوابط در ذهن ما تولید سوال های زیادی می کند و ارتباطات بین آنها سوالات را دامنه دار تر کرده و حوزه های مختلف سوال را در هم می پیچاند و تعداد سوالات هی زیادتر و زیادتر می شود ... و در حالیکه ما هنوز برای خیلی از آنها جوابی نیافته ایم در سوالات مختلف غوطه ور می شویم و شاید به جرات بتوان گفت که در ذهن انسانها بتعداد هزاران سوال ، هر روز ، تولید و پس انداخته می شود !؟ و به تعداد کمی جواب داده می شود و خود این جواب ها پیش زمینه سوالات دیگری می شود !؟ حتی برخی یافته های ما ، سکویی برای پرتاب شدن ما به سوالات دیگر است و ما غرق در سوال زندگی می کنیم ، و انرژی بسیار زیادی بخاطر آنها هدر می دهیم که می تواند برای ادامه حیات ما لازم باشد !؟

هر چیزی در طبیعت ، در زمانهایی خاص (!) مانند آیینه ای و یا مانند قاب عکسی (!؟) شبیه صورتی از چیزهای دیگر می شود و این نشان می دهد که نظم نهایی موجود در اشیاء ، از یک جایی و از یک اصول و قاعده ای نشات گرفته و آب می خورد ... مثل شکل ابرهای آسمان که به چشم برخی ها شبیه صورت های خاص و حیوانات خاص دیده می شود در حالیکه برای نشان دادن آن به دیگران باید کلی توصیف کرده و چیزی که مدنظرش هست را توضیح بدهد!؟ 

گاه یک حالت و یا یک رفتار برای شخصی سبب مکاشفه می شود در حالیکه اشخاص زیادی بصورت روزمره با آن سر و کار داشته و طبق عادت روزمره با آن برخورد داشته اند و گاهی اصلا آن را نمی بینند ... اغلب اختراعات با همین مکاشفات پیش پا افتاده شکل گرفته و بعدا پیچیده و تکمیل شده اند ...

دیروز به یک تصویر در اینترنت نگاه می کردم که معلوم بود منتشرکننده را بدجوری شگفت زده کرده بود و یا مثل برخی فروشنده ها ، برای فروش جنس اش خوب بلد بود که چه عباراتی در تبلیغ بکار ببرد !؟ نوشته بود :« شاهکار تلسکوپ جیمز وب !! " و در ادامه مطالبی نوشته بود که معلوم بود برای مشتریان خاص خودش می باشد و تصویر را بقول معروف « مصادره به میل » کرده بود !؟ تصویر از یک فضای بسیار بزرگ و پرستاره بود با اعداد و ارقامی که نه شمردنی هستند و نه سنجیدنی !؟ میلیاردها کهکشان و میلیاردها سال نوری ، حتی امروزه که میلیارد برای انسان ها عدد غریبی نیست !؟ باز آنقدر که استفاده می شود ، قابل دسترس نیست !؟ 

دیروز در حالی که داشتم به تصویر نگاه می کردم به موضوع دیگری فکر می کردم و از این بابت باید از تلسکوپ جیمز وب حلالیت بخواهم !؟ فکر می کردم که ما در میان کهکشانی از سوالات پیش پا افتاده و پیچیده و گاه بدون جواب زندگی می کنیم و هر روز بدون ابنکه به یکی از آنها جواب بدهیم ، صدها سوال جدید برای خودمان و دیگران تولید می کنیم و هی این کهکشان سوالات اطرافمان را بزرگ و بزرگتر می کنیم و آن وقت می خواهیم از میان این سوالات درهم تنیده ، راهمان را پیدا کرده و به هدفی که داریم برسیم !؟ هدفی که برای ما حالت جواب دارد و برای دیگران هنوز در حالت سوال قرار دارد !؟ و از طرفی باید در این چالش بسیار عجیب و غریب ، راهی برای تربیت فرزندان پیدا کنیم !؟ و اینکه پیشقدم باشیم برای رفع و رجوع مشکلات جامعه و خودمان را در حدی بدانیم که برای نمایندگی جامعه و مجلس و مسئولیت های بزرگتر و ... کاندید بکنیم !؟

 یاد نظریه ی معروف غفلت امام محمد غزالی افتادم ... طبق آن نظریه، ستون نگهدارنده دنیا همان «غفلت» ما آدمیان است و بدون غفلت امور زندگی انسان آشفته و نابه سامان می شود. و واقعا خیلی ها ( بقول صاحب نظریه نود و نه درصد !؟ ولی در واقع خیلی بیشتر از آن !؟ ) برای پرداختن به خیلی از مشغولیت ها و مشغله ها و پست ها و کارها و ... باید تا چه اندازه غرق در غفلت باشند تا در ادامه همچنان « سُر و مُر و گُنده !؟ » سرشان رابالا نگهدارند !!!