یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

یاد ایام ...

 

خیلی سال پیش ، مثلا سی و پنج سال پیش که نوجوانی بیش نبودیم ، بهمراه پسرخاله ام می رفتیم فوتبال گل بزرگ ، آنهم در زمین های خاکی که اغلب در حاشیه شهر بودند و رفتن و آمدن تا آنها ، خودش یک برنامه مجزا بود !؟ درست است که در خانه ما ورزش اصلا تعریف مقبولی نداشت ولی بهترین بهانه برای اهل خانه دور بودن مسیر این میدان ها بود !!

  

 

پسر خاله من عشق دروازه بانی بود و البته که دروازه بان خیلی خوبی هم بود و شیرجه هایی که برای گرفتن توپ در زمین های خاکی می زد را دروازه بانهای فعلی روی چمن نمی زنند !! یکبار یک شیرجه زد که بعد از گرفتن توپ ، موقع افتادن ، قسمتی از کف دستش پکید و بردیم برای بخیه زدن و ... مربی که باتفاق هم رفته بودیم به او گفت : " خداییش من راضی بودم آن گل را بخوریم و تو آن شیرجه را نزنی !؟ " و به دکتر داشت تعریف می کرد که حیف دوربین برای فیلمبرداری آن صحنه نبود والا باید ابتدای همه برنامه های ورزشی آن صحنه را پخش می کردند !!


توی تیم یک پسری بود که چند سال از ما بزرگتر بود و البته از یک خانواده خیلی پولدار و پدرش هم با مربی خیلی صمیمی بود و هر از گاهی کمکی هم به تیم ما می کرد ... این پسر کمی زیاده از حد تخس تشریف داشت !؟ و اصلا توی یک فاز دیگر سیر می کرد و برای خودش برنامه ها و رفتارهایی داشت !؟ آن زمان ما فکر می کردیم که مرض دارد ولی بعدها فهمیدیم که برای اوج گرفتن در یک فعالیت نباید زیاد متعادل باشی و باید همان قدر و یا بیشتر ، مرض داشته باشی !! مثلا وقتی تیم به یک مسابقه در محلات دعوت می شد ، آن پسر می نشست و برنامه می ریخت که بازی اول من یک کارت زرد می گیرم و در بازی دوم اگر کارت دوم راگرفتم به بازی سوم نمی رسم و در فلان بازی می توانم کارت قرمز بگیرم و ... و ما از محاسبات او سر در نمی آوردیم !!

 

پسر خاله ی منهم واقعا دروازه بان خیلی خوبی بود !؟ ولی اخلاق ورزشکاری نداشت و زیاده از حد محجوب و مودب بود !! و بعدها بهمین دلیل نتوانست زیاد بالا برود ، یکی دو سال دروازه بان ماشین سازی ایستاد ولی بعدا کلا کنار گذاشت و گفت : " فوتبال مال لاتها و بی سرو پاهاست !! " خوشبختانه ما ورزش حرفه ای را قبل از او شناخته بودیم و هیچگاه نزدیک محدوده حرفه ای نشدیم !؟ خلاصه اینکه پسر خاله همیشه دوست داشت تیم در موقعیتی قرار بگیرد که او بچشم بیاید !؟ از شانس بدش دو نفر در دفاع داشتیم که برای خودشان ضرب المثلی بودند !؟ و خیلی کم گاف می دادند و دروازه بان همیشه بیکار می ماند و بهترین اوقاتش وقتی بود که داور برای ما پنالتی می گرفت و او می توانست با گرفتن پنالتی برای یکی دو هفته خوش باشد و حرفی برای تعریف داشته باشد !؟ واقعا هم پنالتی گیر خاصی بود ... گاهی هم به من می گفت بیا توی محوطه جریمه خطا کن تا برای حریف پنالتی بگیرند و با اعتماد به نفس خاصی این پیشنهاد را می داد و یک دوره ای اسم در کرده بود و کسی که می آمد تا مقابلش پنالتی بزند ، می لرزید !؟

 

حالا چرا این داستان یادم افتاد ، بیرانوند که دروازه بان تیم ملی است ، یک حس مشابهی با حس پسرخاله من دارد !! و چون به یک اعتماد به سقفی در مورد پنالتی گرفتن رسیده است !؟ خوشش می آید تا در هر بازی ، در آن زمینه ، یک خودی نشان بدهد !؟ شاید هم بهترین راه برای تبلیغ خودش ، برای تیم های باشگاهی یا تیم های خارجی ، همان باشد !؟ و از این منظر من به او حق می دهم ، چون در مافیای فوتبال یا باید خودت مبلغ خودت باشی و یا نگاهت به دست و دهان دلال ها باشد !؟ و برای همین زیاد فوتبال نمی بینم تا این قبیل جریانات حرفه ای موجود در بازی اذیتم نکند و اغلب به شنیدن نتایج بازی بسنده می کنم !! ولی گاهی اتفاق می افتد و پیش می آید که پای تی وی می رسم و یک بازی را می بینم و در جریان بازی کمی زیاده حرص می خورم و از اینکه چرا به راحتی الفبای فوتبال را رعایت نمی کنند تا سر پیچ سوم به فلان خواسته برسند (!) ناراحت می شوم ...

 

تیم آلمان را خیلی ها دوست ندارند ، چون از این جریانات سبک و آشغال ندارد !؟ الفبا را درست می روند ، انگار شطرنج بازی می کنند ...نه هوس دارند و نه طمع !؟ کم فروشی ندارند و کارشان به غیرت نمی افتد !!

 

نظرات 2 + ارسال نظر
فاضله پنج‌شنبه 12 بهمن 1402 ساعت 16:06 http://golneveshteshgh.blogsky.com

سلام جمعه 13 بهمن 1402 ساعت 10:18

با درود
بینوا دروازه بان
هم صدمه اش آنطوری است که باید خودش را چند متر بالا بیاندازد و معلوم نیست با کجایش به زمین برگردد
و اگر گل هم بخورد بعضی ها در دل و یا بر زبان فحشش می دهند
به نظرم بیرانوند باید یک لحظه صبر می کرد بعد اقدام به گرفتن توپ می کرد
چون تمام گلها را از سمت راستش خورد اون یکی را هم که گرفت من از چهره زننده ی توپ حدس زدم گل نمی‌شود

سلام
تقصیر دروازه بان با گل خوردن فرق دارد ، همچنانچه پنالتی زدن سخت تر از پنالتی گرفتن است !! در پنالتی انتظار گل زدن همیشه بیشتر از انتظار گل گرفتن است !؟ پنالتی گرفتن پر کنار تمام آمادگی ها و فیزیک بدنی و ... مثل گل و پوچ بازی کردن با یک ناشی است !؟
بازی نباید به پنالتی برود و اگر رفت دیگر مهم نیست !؟ حداقل قابل افتخار نیست !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد