یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

یک نمایشگاه خوب ...

 

دعوت شده بودیم از طرف دوستی فعال در زمینه عکاسی و هنر و مسایل اجتماعی به نمایشگاه گروهی عکس از جریان زلزله خوی ، مرکز زلزله خوی در منطقه فیرورق بود و برای همین نام نمایشگاه هم فیرورق بود ...

 

به امضاهای زیر پوستر توجه نکرده بودم و البته نمی توانستم هم توجه بکنم (!) چون کارت دعوت را از طرق فضای مجازی فرستاده بودند و در یک عکس کوچک ، دیدن این امضاها و متولیان برگزاری نمایشگاه ، سخت بود ...

 

ظهر در خانه بودم و نیمچه تمایلی هم به شرکت در نمایشگاه داشتم ؛ چیزی که کم سراغم می آید ... ولی در مورد نمایشگاه های خط و خطاطی اگر هم نتوانم شرکت بکنم ، این تمایل را تا آخر با خود دارم !! به دوستم که هم معاونت نجات جمعیت هلال احمر می باشد و هم رئیس هیئت کوهنوردی استان ، زنگ زدم و جریان را گفتم و خواستم تا همراهم باشد و برویم ببینیم جریان از چه قرار است !؟ در جریاناتی مانند سیلاب و زلزله و حوادث و بلایای طبیعی ، بالای شصت درصد وقایع حاد را ، امدادگرها و نیروهای انتظامی که در ساعات اولیه حضور دارند می بینند و کم کم ، عکاسان و خبرنگاران صرفا خبری می آیند و خبر تهیه می کنند و چند روز بعدتر عکاسان هنری می آیند و با چیدمان های مصنوعی از صحنه ها عکس تهیه می کنند برای نمایشگاههای خودشان !؟!؟ واقعیت این است که ثبت آنچه در ابتدای امر وجود دارد خیلی ناگوار می باشد و اگر هم کسی از نیروهای امدادی یا انتظامی عکسی بگیرد ، دلش نمی آید آن را منعکس بکند ... من بشخصه چندین نوبت ، فلاکت را از نزدیک دیده ام ... فلاکت با فقر و محرومیت خیلی فرق دارد !؟ و زجرآور است ...

 

وقتی که ما رسیدیم ، ماشین مدیرعامل جمعیت هم آنجا بود و آنها هم آمده بودند ... یک حُسن تصادفی هم شد !؟ بنظر روابط عمومی آنها کم لطفی کرده بودند و خبررسانی خوبی به دوستم نکرده بودند و زحمتش را ندانسته من کشیده بودم ... ارباب هنر هم آمده بودند ، شرکت برای نمایشگاه برای عده ای مثل تنفس است ، مهم نیست نمایشگاه تخصصی باشد یا عمومی ، گروهی باشد یا انفرادی (!) آنها می آیند تا دیده شوند و فراموش نشوند ... بیشتر از اینکه به عکس ها نگاه بکنند همدیگر را تماشا می کنند و با هم گپ می زنند و یکی از بدترین جلوه های فلاکت ، فراموش شدن است !؟ ما هم قاطی آنها شدیم ، هنرمندان ما را از جمع هلال احمر می دیدند و هلالی ها ما را از جمع هنرمندان ... بهرحال استاد بودن (!)  از این خاصیت ها دارد ... وسط داستان فلاکت یک حکایت نغز خالی از لطف نیست !؟

 

مردی برای خرید یک فقره طوطی به فروشگاه می رود ، تعدادی طوطی در قفس بودند و یکی را که خوشگل تر بود، قیمت می کند و فروشنده می گوید دویست هزار تومان ، قیمت کمی بالاتر از حد معمول بود و خریدار می گوید چرا اینقدر گران هست ؟ و جواب می شنود که این طوطی سخنگوست و سریعا با شما ارتباط برقرار می کند !؟ طوطی دیگری را قیمت می کند وجواب می شنود چهارصدهزار تومان !! می پرسد این چه امتیازی دارد ؟ فروشنده می گوید اینهم مثل قبلی هست ولی دیوان حافظ را هم از حفظ است !! سومی را قیمت می کند و باز قیمت بالاتر و دلیل می پرسد و جواب می شنود که این طوطی علاوه بر قبلی ها کلیات سعدی را هم حفظ است و ... بنده خدا مستاصل میماند و ناچارا یک طوطی بال و پر ریخته که گوشه قفس کِز کرده بود را نشان می دهد و می پرسد قیمت آن چقدر است !؟ فروشنده می گوید قیمت آن یک میلیون تومان می باشد !! مرد که داشت شاخ درمی آورد می پرسد مگر آن طوطی چه قابلیتی دارد !؟ فروشنده می گوید : والله ... ما چیز خاصی از او ندیده ایم ، ولی همه ی این طوطی ها به او استاد می گویند !؟ "

 

خلاصه اینکه نمایشگاه را دوری زدیم و دیدی زدیم و کمی هم سخنان رئیس جمعیت را شنیدیم و بعد حرفهای مسئول برپایی نمایشگاه را و بعد در چند گپ دورهمی با دوستان دیگر مشغول شدیم و هربار شیرینی آوردند برداشتیم و خوردیم و گفتیم : " دور از چشم خانم ! " یکی دو نفر از عکاسان هم دورادور آمدند و دور از چشم ما در رفتند !! نخواستند درآن موضع هنری با ما معاشرت داشته باشند ؛ هیچگاه در نمایشگاههایشان نرفته بودم و از این بابت همیشه دلخور بودند ولی بغیر از هنر عکاسی در زمینه های دیگر باهم همصحبتی داشتیم !!؟ چند افاضات خاص هم کردیم که به همان دلیلی که در ابتدا نوشتم ؛ این افاضات را اینوری ها به حساب آنوری بودنم می گذاشتند و آنوری ها به حسای اینوری بودنم !؟ و به به گفتن آنها بلند بود !؟ شما وقتی از موضع معلوم حرف بزنید ، خیلی ها گوششان را روی فاز انتقادی تنظیم می کنند ( مثل حرفهای منطقی و خوب رئیس جمعیت هلال احمر )!؟ ولی وقتی موضعتان نامعلوم باشد تنظیمات گوش شنونده ها فرق می کند ( مثل من که سالن های بزرگتر برای برپائی پیشنهاد می دادم و سازمان های دیگر را برای همکاری پیشنهاد می دادم ) !؟ همان بلایی که خاتمی در این سی سال سر هواداران اصلاح طلبش آورده است !؟!؟

 

یک ساعتی بودیم و بد نگذشت ... و امما کمی هم از داستان فیرورق !؟


زلزله خوی در شدتی بین 5-6 ریشتر اتفاق افتاد ... در بین افراد مختلف برداشت ها از اعداد ریشتر زلزله متفاوت است ... وقتی شما در اخبار می شنوید که در فلان منطقه از  ایران یا جهان ، زلزله شده است ؛ حواستان به عدد ریشتر است و آن را مهم می شمارید؛ 5/5 ریشتر ... و می گوئید خدا را شکر که کم بوده است !؟ ولی یک مو سفید کرده در جریانات امدادی که مثل من استاد تمام (!) هم بوده باشد با شنیدن عدد زلزله آه بلندی می کشم و حدود فلاکت را تخمین می زنم !؟ شاید برای اولین بار است که این را می خوانید ولی بالاترین فاز فلاکت در زلزله ، بین ریشتر 5-6 می باشد !؟ و البته که بیشترین تلفات و خرابی ها در ریشتر های بالای 6/5-7/5 هستند ولی خرابی ها و تلفات انسانی ، گذر از مرز فلاکت هستند و قابل هضم تر می باشند تا هضم خود فلاکت !؟ زلزله خوی تلفات جانی نداشت و اگر داشت حداکثر به بیست نفر هم نرسید ولی فلاکتش منطقه وسیعی را شامل شد !! بدبختی دوم این بود که زلزله خوی ، همزمان شد با زلزله ترکیه که ریشتر بالایی داشت و شمار کشته ها از 60 هزار بالاتر رفت ( البته بعدها تا صدهزار هم گزارش شد !) و وسعت خرابی ها چشمگیر بود و اخبار جهان را تحت الشعاع خود قرار داد و برخی ها برای فرار از زیر کار در زلزله خوی ، از کلمه منحوس خوشبختانه استفاده کردند !!؟ خرابی های ترکیه با خاکبرداری و کمی شارژ مالی و کمک های جهانی ، بزودی تا حدی که دهان خبرنگاران را ببندد ، جبران شد !! کشته ها هم که دفن شدند و همه مراسماتشان هم برگزار شد و انگار نبودند !؟ خوب یا بد با یک پرونده به دیار باقی رفتند !؟ 


ولی خوی ماند و فلاکتش ... دیوارهای شکسته و فرونریخته که نه قابل اسکان هستند و نه قابل توجیه برای کارشناس بیمه !! هزینه کردن برای این قبیل خرابی ها در کشورهایی مانندآمریکا که قویترین قدرت مالی و ثروت را دارد ، توجیه ندارد و انگشت اتهام مخالفان را بهمراه دارد !؟ در کشوری مانند ایران اصلا نباید حرفش را زد ... مگر اینکه کمک های مردمی را لحاظ بکنید ولی میزان نیاز در زمان فلاکت ، با کمک های مردمی اصلا جور درنمی آید !؟ مجتمع ها و ساختمان های بزرگ استیجاری ، بواسطه برخورداری از موارد حقوقی بسختی می توانند از مزایای کمک های بیمه و حوادث خاص استفاده بکنند ، ساختمان های خصوصی حتی آن موارد بسختی را در خواب هم نمی توانند ببینند ... شاید این چند سطر مختصر در تعریف فلاکت ، برای کسانیکه ندانسته در زمینه کم کاری دولت ها در ساخت و کمک به زلزله زده ها و ... نظر می دهند یک کورسویی بوده باشد !!؟

 

و هنوز مردم خوی ؛ به کمک های انسان های نوع دوست نیاز دارد ... کسانی که مخارج حیوان خانگی شان باندازه مخارج خانه یک حقوق بگیر با دو فرزند است !؟ کار بدی نمی کنند ولی شاید نمی دانند که انسان دوستی مقدم بر حیوان دوستی است !؟ وقتی زلزله ای در شهری از کشور اتفاق می افتد ؛ خاصه که مابین 5-6 بوده باشد ؛ به جای شکرگزاری ، دست تاسفتان را به زانویتان بزنید ! و همان لحظه مخارج یک روز زندگی عادیتان را بدون هیچ پیش فرضی ، به نزدیکترین صندوق کمک به آن منطقه بریزید ، صرفا برای صدقه ، برای اینکه شما در تیررس آن فلاکت نبوده اید !؟ و بعدتر هم هر قدر توان داشتید برای نشان دادن حس انسان دوستی تان کمک بکنید !! منفورترین آدمها کسانی هستند که در آن زمان ها بفکر تسویه حسابهای سیاسی و گل آلود کردن فعالیت ها بوده باشند !؟


 بقول سعدی : " تو نیکی می کن و در دجله انداز   /   که ایزد در بیابانت دهد باز "

 

ما برای هیچ دشمنی هم فلاکت آرزو نکرده ایم ، ولی نمی دانم چرا در این سه ماهه گذشته دلم یک فلاکت تمام عیار برای اسرائیل ، خاصه حیفا و تل آویو می خواهد ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام پنج‌شنبه 12 بهمن 1402 ساعت 15:40

جالب بود
ارزش افزوده را یک در صد بالا ببرند به هلال احمر بدهند به جایی بر نمی خورد
الان ۹ در صد می گیرند که نصف بیشترش مال شهرداری لست و کمتر به آموزش و پرورش تعلق می گیرد که فکر نکنم بهشون بدهند

سلام
ما دیگر در این کشور مویی سفید کرده ایم ، کسیکه می گیرد معلوم نیست و کسی که باید بدهد هم معلوم نیست ... اعداد در اقتصاد ایران نامفهوم و گنگ هستند !؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد