یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ادامه دیروز برفی ...

 

حیف است برخی مسایل ثبت نشود و بیادگار برای آینده نماند ... دیروز تبریز یک روز برفی عجیبی را پشت سر گذاشت و مردم دقیقا فهمیدند هشدار نارنجی و قرمز یعنی چه !؟

  

 

البته آنچه وضعیت را بین هشدار نارنجی و قرمز قرار داده بود ، صرفا شرایط جوی و بارش ده سانت برف و کولاک با باد بیست سی کیلومتری نبود ... در کشور بارش های متری برف وجود داشته است ... هم در زمانهای کمی دورتر و هم نزدیکتر !؟ بلکه اوضاع نامساعد جوی که بدلیل بارش برف و کولاک در زمستان طبیعی است و جای شکر دارد با نابسامانی مدیریت شهری نسبت همسو پیدا کرده بود و نامساعدی را بدتر کرده بود !؟ و از طرف دیگر عدم همکاری و رعایت حقوق همدیگر از طرف مردم که در شعار بسیار فهیم هستند، ولی واقعا نیستند !؟ این نامساعدی را بصورت تصاعدی بالا برده بود ...

 

البته نباید از تلاش چند نفر که برای کمک به مردم به خیابان ها آمده بودند ، صرفنظر کرد ... این اقدامات خیلی کم بسیار قابل تقدیر بوده و حکم سلولهای بنیادی انسانیت را داشت ... جوانانی با ماشین های شاسی بلند قوی ، با تسمه و لوازم ، به کمک ماشین های گرفتار آمده و آنها را این طرف و آنطرف کشیده و از گرفتاری خلاص می کردند !؟ ولی در مقیاس با هزاران ماشینی که کمترین رعایتی نسبت به همدیگر ، نسبت به هشدار پلیس راهنمایی ، نسبت به چراغ راهنمایی و بدتر از همه نسبت به آمبولانس ها نداشتند و فقط خودشان را می دیدند ، کاهی در مقابل کوهی بود !؟

 

برخی فکر می کنند عدم توجه به چراغ راهنمایی و یا تابلوی هشدار دهنده (!؟) مشت محکم بر دهان شهردار است !؟ در حالیکه تضییع حقوق ماشینی ست در آنسوی چراغ !! و مقابله به مثل آن دیگر راننده و قفل شدن ترافیک شهر و خیابان یک تضییع حقوق و بهم ریختن اعصاب تمام شهر است ... در مورد عبارت « خاک توی سر شهرداران و شهرگردانان !! » نباید ذره ای شک کرد چون برخی خیابان ها و معابر در روز روشن و آفتابی مشکل تردد و ترافیک دارند و به وقتش باید اصلاح و تدبیر بشوند !! ولی اینکه مردم نسبت به هم هار شده باشند جای بسی بسی تاسف و تاثر دارد ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام جمعه 6 بهمن 1402 ساعت 15:50

سالهای قبل که زمستان معنی و مفهومی داشت حداقل بارش برف پنجاه سانت بود
به طوری که ناچار بودیم در طول شب و روز چند بار برف پشت و بامها را پارو کنیم
یکی از مشاغل موقت همان پارو کردن برف بود
برفهای سنگینی که یادم هست سال ۵۳ بود
که پشت سرش بهار هم با بارش عجیبی شروع شد نتیجه اش سیل بود که چند استان را درگیر کرد
بعدی هم سال ۶۱ به طوریکه رزمندگان دچار یخ زدگی شدند

سلام
همه چیز سالهای قبل خوب بود الا این رفاه و امکاناتی که حالا هست ... ما هم یک عمر پشت بام و حیاط و کوچه پارو کرده ایم ، حالا همه منتظرهستند تا شهرداری بیاید و کوچه ها را تمیز بکند

لباس مناسب و امکانات هم خیلی کم بود و برف که می بارید زندگی متوقف می شد ... حالا برف مایه تفریح است !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد