حوالی پنجاه سالگی ...

امروز وقتی داشتم وارد پاساژ می شدم ( به گویش ترکی می شود پاشاز !؟) یک آگهی فوت نظرم را جلب کرد ... سرایدار پاساژ در حال توضیح دادن به یکی دیگر بود و داشت آدرس را می پیچاند !؟

 

اول کار آدرس دهی را تصحیح و تکمیل کردم و طرف را راه انداختم ، و بعد به سرایدار گفتم :« خانه پدری ایشان چند در پایین تر از خانه ما بود و یک بن بست خیلی خوب و مناسب برای تیله بازی دوران کودکی ما بود !؟ » سر کوچه هم جوری بود که یکی می ایستاد و گزارش آمدن پدران ما را می داد و همیشه فرصت کافی برای جمع کردن و فرار بود !!

نامش محمدرضا بود و طبق معمول در آن زمان اسمها را درست تلفظ نمی کردند و این اسم بیشتر از همه مشمول کوبش در گویش می شد ، بقول معلمی ، اول اسم را می گذارند روی میز و چند تا با چکش می کوبند سرش و بعد تلفظ می کنند ؛ محمد در محاوره صورتهای مختلفی داشت و یکی از پرکاربردها « ممی » بود !!

عکس آگهی را به برادرم در تهران فرستادم و نوشتم :« ممی هم به ابدیت پیوست !» سن و سال زیادی نداشت و البته نمی دانم اینطور گفتن درست است یا نه !؟ چون معلوم نیست که قرار بود چقدر باشد !؟ همان حوالی پنجاه سال را داشت ... 

برخی ها در مورد زندگی برداشت های متفاوتی دارند ، کم و زیاد عددی اش برایشان مهم هست !؟ برای برخی ها اینطور نیست !! با افزایش رفاه نسبی زندگی ، کمیت آن هم مهم می شود ... در تاریخ افراد زیادی که موثر هم بودند زیر پنجاه فوت شده اند !! البته محدودیتی برای مردن در بزرگسالی هم نبوده ، مثلا دو روز پیش ،  کسینجر آمریکایی در صد سالگی مرد !؟ در کل زندگی انسان ها بین صفر تا صد تعریف شده است !! بالاتر از هشتاد را می شود شانس بزرگ نامید ، خوب و بد هم شامل داستان مرگ نمی شود !؟ اصلا اساس کار حضرت عزرائیل ، یک جور دیگر است ؛ با خوب و بد ، جوان و پیر ، زشت و زیبا ، بیسواد و باسواد ، محبوب و ضدمردمی و ... کاری ندارد !؟ همه را بصورت کد می بیند و به وقتش باطل می کند ...

حوالی پنجاه سالگی ، انگار انسان از یکی از گردنه های ویژه ی عمر عبور می کند !؟ گردنه ای ترکیبی از مسایل روحی و روانی و سختی های فیزیکال و شیمیکال و ...انگار یک امتحان میاندوره از انسان می گیرند !؟ من بشخصه تعداد زیادی از آدمهای دور و برم که در حوالی پنجاه سالگی رفته اند را می شناسم !؟ البته آدمهای سن بالا هم زیاد دیده ام ؛ حتی بالای صد سال ، و همصحبت شان بودم و حالا می بینم چه فرصت خوبی داشته ام ...