یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

شکست رسانه !؟

 

در جریان حمله یک گروه سازمان نیافته و کوچه بازاری بنام حماس ، به کشوری که ادعای داشتن پنجمین ارتش دنیا را دارد (!؟) خیلی چیزها بهم ریخت ؛ مخصوصا ادعای امنیت و قدرت و ... !؟

   

برخی چیزها قابل اندازه گیری هستند ؛ مثل قدرت نظامی ، آنهم فقط بصورت آماری و نموداری و نه بصورت کامل (!) چون اگر بهترین تانک دنیا را داشته باشید و نتوانید به به خدمه انگیزه کافی برای جنگیدن بدهید ، آن تانک تبدیل به یک خودروی سنگین می شود و در بدترین جای کار با تسلیم شدن ، نمودار را زیر سوال می برد !؟ چیزی که در جنگ ایران و عراق مشاهده شد ... وقتی یک گروه بیست نفری با سیصد اسیر به عقب برمی گشت !؟ ( یعنی اگر آن گروه هم برنمی گشت ، مطمئنا آن اسرا خودشان آدرس عقب را می گرفتند و پرسان پرسان می آمدند !؟) برای همین بهترین کری خوانی در مورد قدرت نظامی نشان دادن این نمودارها می باشد ؛ تعداد تانک اینوری ، تعداد تانک آنوری (!) تعداد هواپیما و تعداد کشتی و تعداد ادوات نظامی و حتی نفرات !؟ اینها در زمان صلح و در همایش ها و نمایش ها بکار می آیند ولی در صحنه مقابله ، یک روی دیگر سکه بالا می آید و مهمترین فاکتور آن چیز دیگر است !؟!؟

 

در مورد امنیت حرف زدن راحت است ولی نشان دادن امنیت خیلی سخت است !؟ امنیت یک چیزی هم ردیف با عشق است !؟ شما نمی توانید فضای عاشقانه رادرست بکنید ؛ البته ساخت دکور و رفتارهای مصنوعی و ... برای همایش و نمایش امکان پذیر است ولی آن فضایی که در آن عشق پدید می آید مقوله اش فرق می کند ... امنیت باید در دل مردم سرزمین باشد نه در ساختارها و گفتارها ... امنیت بوسیله شبیخون ها تهدید می شود ولی از بین نمی رود ، امنیت وقتی از بین می رود که اعتقاد به بودنش از بین برود !؟ دقیقا مثل عشق ، وقتی دو مرغ عاشق از پله های محضر بالا می روند تا وصال را با طلاق باطل بکنند !؟ در آن لحظه اگر از از عاشق بپرسید عشق چیست ؟ می گوید یک فریب !؟ و اگر از معشوق بپرسید جواب می دهد یک دروغ !؟ ، " عشق وقتی عشق واقعی  نباشد ، یا دروغ است و یا فریب !؟ "

 

اممما در جریان فوق یک چیزی بدجوری ضربه خورد و دستش رو شد و آن قدرت رسانه بود ... رسانه ها که ارتش وسواس الخناس هستند ، می توانند با تکرار مدوام حتی شاخدارترین دروغ ها را نیز در ذهن شنونده ها و بیننده ها فرو بکنند ، آنها تا مرحله فرو کردن خواسته هایشان در مغز مخاطبین نقش دارند و بعد از آن مخاطبین هرکدام بفراخور سهم معرفتی خود ، وارد داستان تجزیه و تحلیل ها می شوند و کار تا جایی پیش می رود که حتی صاحبان رسانه هم انتظارش را نداشتند !؟ مثل داستان یک وبلاگ نویس و تونس !؟

 

پنجمین ارتش دنیا که بنوعی مقبولیت جهانی یافته بود ، بعد از روز سوم مجبور شد برای تهیه مهمات و تجهیزات دست به دامن آمریکا بشود و کشوری که بعنوان ثروتمندترین کشور شناخته می شود کمک های نظامی سنگین دریافت کرده هنوز برای گرفتن کمک بیشتر له له می زند !؟ نخست وزیر انگلستان با هواپیمای باری وارد اسرائیل شد و همه ی اینها در تاریخ ثبت شده و روزی دستمایه ریشخند خواهند بود !؟ یعنی یک شبیخون در هر حدی که باشد ، بمدت سی روز از طرف این رژیم قابل تحمل نبود !؟ جالب اینکه ادعا دارند که می توانند در جبهه های مختلف بجنگند !؟ بهترین کار در این لحظه قطع کردن کلید رسانه می باشد چون خود رسانه خواه یا ناخواه مطالبی درز می دهند که به ضرر صاحبانشان می باشد !؟ بهترین حالت ، حالت کر و کوری است تا هیچ خبری بیرون نرود ...

 

بهترین گزینه برای برون رفت اسرائیل و آمریکا از این حالت ، کشاندن جنگ به میدان های دیگر است تا اسرائیل از مرکزیت بحران خارج بشود ولی خویشتن داری کشورهای همسایه و اکتفا به توهین و تقبیح ، بدترین شرایط را برایشان رقم می زند !؟ در کنار بی آبرویی بزرگی که برای اسرائیل بوجود آمده است بار اقتصادی سنگینی هم به دوشش افتاده است و مطمئنا در درازمدت باید خسارات مالی بسیار بزرگی پرداخت بکند و می داند که روزی غزه دوباره ساخته خواهد شد ، آنهم با کمک های نوعدوستانه جهانی ؟!

 

نظرات 2 + ارسال نظر
سلام دوشنبه 15 آبان 1402 ساعت 13:26

ارتش شاهنشاهی هم که ابر قدرت خاورمیانه بود
از دست یک رهبر پیرمرد فرتوت و با دست خالی
شکست خورد
در جنگ قادسیه صدام هم ارتش صدام هم جنگ را به بچه هایی که باید تو کوچه الک دولک بازی می کردند باخت
اسرائیل هم اگه آتش بس نکند شکست را باید تحمل کند

بادکنک هر قدر بزرگ باشد ، اجلش با یک سوزن سراغش می آید !!

ف چهارشنبه 17 آبان 1402 ساعت 14:45

بسیار عالی نوشتید مقایسه عشق وامنیت.
این وسط یک عده یهودی جیب یک عده یهودی دیگر را به اسم ادوات نظامی خالی می کنند و بیچاره مردم غزه و بیچاره تر ما که هیچ کاری نمی توانیم بکنیم جز عصبانی شدن وغصه خوردن.

هزاران سال یکی از دردهایی که انسانها متحمل می شدند ، غریبی بود ... تا اینکه استعمار ، سیم خاردار را اختراع کرد و بعد از آن غریبی یک صورت دیگر پیدا کرد به نام بی وطنی !؟ انسان ها با پیشرفت بیماری های تازه درست می کنند ... و بی وطن ها قولنین خاص خود را دارند و هیچ کنوانسیونی را رعایت نمی کنند !؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد