یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

قدیم ترها ...


یادش بخیر ... ایام جوانی می رفتیم کوه و گردش و تا مدتها از دلخوشی های برنامه و زیبایی ها تعریف می کردیم و جالب اینکه همه چیز را نمی شد در یک منبر تمام کرد و هر بار زاویه ای را وسط می کشیدیم  ...

   

آخر هفته را جمع و جور کردیم و مثل شیفت بیمارستان ، با برادر هماهنگ کردیم و دو روز رفتیم کلیبر ، البته پیشنهاد تاریخ گذشته داشتیم از دوستان قدیمی بانو و چند هفته پست گوش انداخته بودیم ؛ چون گوشمان جای دیگری بند بود !!

 

خلاصه اینکه با همسفرهای تازه رفتیم ددر دو روزه ، در هتل  « ائل یوردی» اتاق گرفته بودند و اتفاقا این بار خیلی توریستی تشریف داشتیم !! هوا باندازه سقف منطقه گرم بود ولی خوشبختانه ما در سایه بودیم و از ناحیه دمای هوا مشکلی نداشتیم !؟

 

بیشتر از همه ، نوراخانیم خوش بحالی می کرد ... دوست همسن اش یاشار در این سفر بود و کلا به بازی و قهر و آشتی گذراندند ... بانو هم که دو فقره دوست قدیمی اش را در کنارش داشت و اگر فرصت می شد ، بد نمی گذشت !؟ منظورم فرصت چند روزه ...

 

من هم با حضرات همسران دورهمی داشتم و مخصوصا پسر آنها که نوجوان_جوان ۱۷ ساله ای بود با ۱۰۰ کیلو وزن !!؟ خیلی هم تو دل برو و با کلاس و خوش صحبت ...

 

عکس و تعریف ددر را بعدا می نویسم ، در راستای پاراگراف اول ، عرض کنم که بعد از چند روز ، با دوستان در فضای مجازی ، هنوز به جای تعریف از خوشی های برنامه ، از زباله ها و زباله ریزها در طبیعت حرف می زنیم ... خدا لعنت کند یکی را که از کانادا عکس فرستاده و طبیعت پاک و زیبا ، و مقایسه با چیزی که در دو روز آخر هفته دیده بودیم ، در مغزم کنار نمی آیند !!؟

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد