یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

رسید بانکی (۱)

 توی اتوبوس نشسته بودم و یک جوانی بغل دستم بود و توی تلفن با یکی حرف می زد و ضمن حرفهایش شنیدم که به مخاطب پشت گوشی گفت: " اگر یک خبر خوب پیدا بکنم و خودم را کمی بالا بکشم همه چی درست می شود!؟ " حدس زدم شاید خبرنگار بوده باشد ...

 

  

حرفهایش که تمام شد از پنجره به افق خیره شد  ؛ کاغذی که قبل از سوار شدن به اتوبوس از باجه عابربانک گرفته بودم و دستم بود را به او دادم و گفتم : " بیا ببین می توانی از این یک خبر خوب درست بکنی !؟ " یکه ای خورد ؛ شاید دوست نداشت حرفهایش شنیده بشود ولی وقتی آدم توی اتوبوس با حرارت بالایی حرف می زند ، همه ، خواه ناخواه ، می شنوند !! کاغذ را از من گرفت و نیم نگاه بی حوصله ای به آن انداخت و بعد انگار برق اش رفته بود !! یکی دوبار کاغذ را ورانداز کرد و دوباره نگاه کرد ... گفت : " می توانم از این عکس بگیرم !؟ "گفتم : " حالا نه ... ولی شماره تلفن می دهم ، وقتی یک خبر خوب برایش نوشتی ، بیار نگاه کنم و بعد بدهم عکس این را ضمیمه مطلب ات بکنی !! " و کاغذ رسید بانک را از دست اش کشیدم ...

 

کمی بعد پیاده شدم و یادم نیست اصلا شماره تلفن دادم یا نه !؟  او همچنان از پشت شیشه ، با چشمان از حدقه بیرون زده داشت مرا نگاه می کرد ... اتوبوس رد شد و  اصلا شبیه اتوبوس هایی که هر روز سوار می شدم نبود ... برای همین خیلی زود از خواب پریدم ... و خواب هرچه دروغتر ، شیرینتر !!

 

این خواب را حدود ده روزی می شود که دیده ام ، خواب خیلی شیرینی بود و البته با ابعادی فراتر از آنچه بتوان به تحقق اش دل خوش داشت ولی گاهی وقتها تحقق یک رویا اصلا مهم نیست !! و آنچه زیباست جرقه ی یک رویاست ... شاید دوست داشته باشید بدانید توی کاغذ چی نوشته بود!؟ و یا درست تر بگویم چه عددی درج شده بود!؟ و یا بهترتر اینکه چه عددی چگونه نوشته شده بود !! یک اطلاعات درست تر بدهم و آن اینکه از آن موجودی که روی کاغذ درج شده بود در ده روز گذشته ،  یکصد و ده هزار و ده میلیارد تومان(!) خرج کرده ام ، بعبارتی گویاتر  ۱/۱۰۰/۱۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ریال !! مشمول الذمه اید اگر فکر کنید که آدم ولخرج و اهل ریخت و پاش هستم !؟ یک ریال از آن پول را قاتی خرج روزانه هم نکرده ام و هنوز می روم صف می ایستم و نان بربری تازه می خرم !!

 

حالا نوراخانیم آمد و کنار کامپیوتر ایستاد و دست به کمر و خیلی طلبکارانه می خواهد که بلند شوم تا بنشیند و کارتون تماشا بکند !! هر وقت آمد سراغ گوشی موبایلم ، می آیم و اینجا بقیه اش را می نویسم ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین سه‌شنبه 16 خرداد 1402 ساعت 22:39 http://www.parisima.blogfa.com

درود بر شما


من عدد رو اصلا نتونستم بخونم!!

شما عدد به این بزرگی رو وقتی بیدار شدین یادتون مونده، معنیش اینه که تعبیر میشه انشاالله!

سلام
عددی که روی برگ بانکی بود خیلی خلاصه بود ... این مبلغ را طی ده روز کذشته در ذهنم خرج کرده ام !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد