یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

صبحانه با یک‌ مولتی میلیاردر !!

امروز صبح چند تا خُرده  کار داشتم که فاصله بین هر کدام را چند دقیقه زمان پر می کرد ، کلانشهر یعنی برای هر کاری یک روز وقت تلف کردن !!؟

  

 

حوالی ساعت ۶ بود که بیدار شدم ، بنظر من خوب شده که ساعت رسمی را تغییر نداده اند ، آسمانِ کله سحر مثل لنگ ظهر شده است و مردم سحرخیزتر شده اند !؟ کاری که آفتاب می کند ، هیچ دولتی نمی تواند بکند !!

 

حوالی ساعت ۷ با اتوبوس خودم را به مرکز شهر رساندم ، باید می رفتم کارتی که چند روز بود در بانک مانده بود را بگیرم ... متصدی مربوطه نبود و همکارش می گفت دو روز آخر هفته را در مرخصی است ؟! از خودش پرسیدم ددر رفته بودی و جواب داد که ماموریت رفته بودم به یکی از شهرستان ها !؟ گفتم همکارت گفت مرخصی هستی !! گفت اینها حسادتشان می شود و ( داش باشینا اولالار !!؟) وقتی ما ماموریت برویم و فکر می کنند باید خودشان بروند ، هر وقت خانم ها بروند ماموریت آقایان چند کیلو وزن کم می کنند !!؟


( انسان در هر مرحله و شرایط و جایگاهی اخلاق خوب و بد و رفتارهایش را با خود دارد !!!)

 

کارتم را گرفتم و هنوز زود بود ، زنگ زدم به دوستی تا ببینم هست ، بروم یک سوال فنی بپرسم ... برای سوالات فنی من حضورم الزامی ست !؟ گاه کلام عاجز از رساندن کامل سوال می شود !! خواستم زنگ بزنم ولی زنگ نزدم تا یهو غافلگیر شود ... هر وقت آنجا می روم زنگ می زنم و می پرسم :« بربری تازه گرفته ای !؟ » وای این بار زنگ نزدم و رفتم ، در را باز کردم و وارد شدم و دیدم با یک پیرمرد خیلی تو دل برو (!؟) نشسته است و مشغول صبحانه خوران و البته با بربری تازه هستند ... خوش و بشی شد و دوستم گفت :«صبح با دیدن بربری یادت کردیم و خوب شد خودت را رساندی !!؟»

 

ا ز قرار معلوم پیرمرد نازنازی که حوالی ۹۰ سال را نشان می داد ، دو تا بربری با پنیر گرفته بود و آمده بود مغازه دوستم و گفته بود چایی اش هم از شما و نشسته بودند که خدا هم مهمان را رسانده بود !!؟ قدیم مهمان حبیب خدا بود ولی حالا با این او ضاع اقتصادی و گرانی و ... مهمان چیزی در ردیف بلای الهی است !؟

 

این روزها هر کسی خانه و ماشین داشته باشد ، میلیاردر است !!؟ و صاحبان مغازه و کسب و کار آزاد میلیاردرتر هستند !؟ البته برخی کارمندان که بیشتر از روی میز در زیر میز فعالیت دارند هم میلیاردرتر هستند !! ولی کسانی که بالای هزار میلیارد داشته باشند را می شود مولتی میلیاردر خطاب کرد !؟ این پیرمرد خوردنی از نوع هلو (!؟) که بسیار مودب و شمرده شمرده و ظریف تشریف داشت ، یکی از آن مولتی میلیاردرهای منطقه بازار بود( و البته نه از رده اصناف و تجار !؟)  که معلوم نیست ریشه اش تا کجاست !؟ منتسب به خانواده ای بزرگ که اغلب هیچکس آنها را نمی شناسد !؟ و گاهگاهی استانداری ، شهرداری مزاحمشان میشود برای یک طرح کوچک و شاید بهسازی یک محل و ... در همان حوالی که صبحانه درویشی می خوردیم ، نامبرده چند قطعه زمین داشت که کوچکترینش حالا یک پارکینگ عمومی بی در و پیکر است !!؟ شهرداری طمع به آنجا بسته بوده و یقینا از ریخت و پاش این آدمها ، آدمک های زیادی نفع می برند !؟ و پیشنهاد ساخت یک هتل در شان بازار را داده بودند ؛ با مشارکت شهرداری و جوری که فرمودند ، به شهرداری گفته بودند که هزینه ساخت و تجهیز و ... را خودشان تامین می کنند ، شهرداری در مورد سنگ اندازی هایش همکاری بکند کافیست !!؟؟ البته اینها املاکی هستند که در منطقه شناسایی و یا بدلایلی آشکار شده اند ؛ چون یکی دو محل هست که سالهاست که قرار است پاساژ جدید زده شود ... این جور آدمها اول قابل تحمل هستند و بعد که یواش یواش حرف می زنند ، ابعاد حرفهایشان باعث سرگیجه می شود !؟!؟


چند دقیقه ای پیش آنها بودم و زمان مناسبی برای طرح سوال من نبود و ضمنا فکر کردم که شاید کاری دارد که آنجا آمده است و برای همین نصف بربری را خورده و بیرون آمدم ...سر راه سه کیلو سیب زمینی گرفتم و دو کیلو گوجه فرنگی (!) روی هم رفته شد 120هزار تومان ، علی برکت الله !!!؟

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین شیراز جمعه 29 اردیبهشت 1402 ساعت 23:33 http://www.parisima.blogfa.com

درود بر شما

روح مادربزرگم شاد میگفت قیسمت اولسا گلر یمن دن.

قسمت شما توی اون صبحانه بوده ..

گوجه رو میرفتین از سر کوچه بعضیا میخریدین، ظاهراً ارزون تره اونجا !

اونجای محله برخی ها ، مثل پشت کوه قاف است !؟ مثل حرفها و رفتارشان که سراسر گاف است ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد