خواب های جنگی ...

 

دو شب گذشته را در حال جنگ گذرانده بودم، یک قاراشمیش بازاری بود که از هر رقمی توی آن بود و جالب اینکه اصلا هم شباهتی به خشانت (خشونت) جنگهایی که دیده ایم نداشت ، بیشتر یک صفحه شطرنج در حد جهانی بود !!

 

خواب از جایی یادم می آید که کشور از هر جهت اشغال شده بود و تنها یک رادیوی مرکزی از تهران پیام می داد و هشدار می داد و آمریکا را با مهلت های ۴۸ساعته برای خروج تهدید می کرد !! مثلا کمپ بزرگ غرب کشور پر بود از سربازان ترکیه و کرد عراق و آمریکا (!؟) یا در جنوب جنگ نبود ولی قسمت بزرگی را عربستان در تحت نظرش داشت !!

در یک برخورد از نوع خیابانی و جنگ و گریز ، یک نفر به خانه ای پناه آورد که ما هم آنجا مهمان بودیم و یک قوطی سیگار به طرف من انداخت و گفت در داخلش یک کاغذ است !! و برای اینکه خانه امن بماند از طریق پشت بام رفت به پشت بام دیگری و بعد صدای تیراندازی بلند شد ، شاید هم آم مرد را زدند ؟!

توی قوطی چند تا تراشه خیلی ریز بود ، مثل خازن های داخل رادیوهای قدیمی ... که یک طرفشان جایی مثل جای شارژ موبایل داشت و شاید از آنجا شارژ می شدند ... کاغذ را درآورده و خواندم ، نحوه استفاده از بمب های برقی بود !؟ نمی دانستم منظور این تراشه ها بودند یا اینها به چیزی وصل می شدند ؟! یک طرح نامفهوم و شماتیکی هم بود با مقداری عدد و رقم که کمی ترسناک بودند !!

شب دوم انگار به ماهیت آنها پی برده بودم و در تلاش برای یافتن یک تفنگ مناسب برای شلیک آنها بودم ... هر از گاهی هم از خواب بیدار می شدم و حتی یک بار رفتم و در اینترنت برد نهایی چند سلاح را در اینترنت سرچ کردم و دوباره خوابیدم و در ادامه خوابم را هم می دیدم ، از آن دسته خواب ها بود که آدمی را ول نمی کنند و آدم صبح خسته تر بیدار می شود ؟!؟!

در خوابم توسط یک نفر راهنمایی شدم و آن تراشه را داخل یک مرمی گلوله جاسازی کردیم و بعد با یک عدد تفنگ برنو شلیک کردم ... یک سلاح فوق العاده مخرب بود ، بیخود نبود که نوشته بود حداقل فاصله شایک کننده تا هدف ، دو کیلومتر باشد ؟!

خواب فوق العاده عجیبی بود ...