یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ماه مبارک...

 

ماه مبارک رمضان هم از راه رسید ... دو روز قبل از پایان سال 01 رفتیم مسافرت و دو روز بعد از سال 02 به خانه برگشتیم ... حلول ماه مبارک را باید درک کرد والا می شود مثل خیلی از روزمره‌گی های دیگر زندگی !؟

   

تمام سفر ما در آستارا گذشت ... دیروز صبح بعد از صبحانه که آخرین صبحانه فروردین ماه بود (!) وسایل مان را جمع کردیم و هتل را به قصد خانه ترک کردیم ... چند روز استراحت تقریبا خوب داشتیم ... هرچند به نظر من استراحت در سفر،  از روز سوم شروع می شود و کم کم بدن یاد می گیرد که چگونه با استراحت کنار بیاید ... فرهنگ زندگی ما در بدو بدو و عجله تعریف شده است و برای همین مسافرت هایمان هم همانطور از آب درمی آید ، مثلا دوستی زنگ زده بود برای تبریک عید ... رفته بودند یزد ... و آنها هم دیروز راه افتاده بودند طرف تبریز ... عکس هایی که از یزد گذاشته بودند نشان می داد که تقریبا همه جای داخل و بیرون شهر یزد را دید زده بودند ... عمرا اگر مسئول گردشگری خود یزد بتواند در عرض سه روز به آنهمه جا سر بزند و بازدید میدانی ؛ مثلا از نوع بازرسی نوروزی داشته باشد !؟ و تازه اینهمه راه را باید برگردد؛ آنهم با یک فقره پراید !؟ که دو ساعت نشستن در آن برابر بایک نیمه فوتبال بازی کردن آدم را خسته می کند !! ولی ما می توانیم اینگونه زندگی بکنیم و اینگونه سفر برویم و تازه تر اینکه لذت هم ببریم ...

 

یادم می آید در یکی از صعودهای قدیمی به دماوند ، به یک گروه لهستانی برخوردیم که 10 روز قبل از ما در منطقه بودند و روزی که ما به پناهگاه تخت فریدون رسیدیم ، آنها هم از قله برگشتند !! روز بعد که ما قله رفتیم آنها هنوز در استراحت بودند و فقط کمی ارتفاع کم کرده بودند !! و وقتی ما از آنها رد شدیم که به ماشین هایمان برسیم ، نرسیده به گزنه چادرزده بودند و لباس هایشان را می شستند و احتمالا چند روزی هم کار داشتند !؟!؟

 

دیروز مسیر خوب بود و تقریبا سرد ... آستارا که کمی باران آمده بود و هوایش خنک تر شده بود و کمی بالاتر در گردنه حیران هوا سردتر بود و بالای گردنه حیران هوا زمستانی شده بود ... در نمین و اطراف اردبیل برف تازه روی چمن های تازه نشسته بود و سبزی چمن ها از زیر برف ها دیده می شد ... بعضی جاها را هم انگار با ماشین های راهداری برف روبی کرده بودند ... سر راهمان به سرعین رفتیم ، برای ناهار ، مردم سرعین کلاه پوستی سرشان گذاشته بودند و مهمان های سرعین هم با نوک دماغ های سرخ شده از سرما در خیابان ها قدم می زدند ... و کمی بعدتر گردنه صائین چهره اش زمستانی تر بود و شهر سراب بین کوههای سفید محاصره شده بود ... هوای بیرون واقعا سرد بود !!

 

امروز روز اول ماه مبارک رمضان هست ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام پنج‌شنبه 3 فروردین 1402 ساعت 23:18

قبول باشد
من هنوز گردنه ی حیران و شهر اردبیل را ندیده ام
آستارا یک بار چند سال پیش فکر کنم تابستان بود
رفتیم
البته از خانه ی معلمان استفاده کردیم
ماه رمضان تهران صفای دیگری دارند
قبل نماز یک جز خوانی بعد نماز یک افطاری مختصر
بعد دوباره بعد دو ساعت نماز مجدد جماعت
و سخنرانی
نماز جماعت صبح هم هست

سلام
برنامه بکذارید و برروید گردنه حیران را ببینید ، البته در زمان غیرترافیک باشد چه بهتر ...
تهران همه چیزش خوب است ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد