یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

فصل الخطاب !!

 

جناب کریشنا مورتی را از سال 71 می خواندم ...آن زمان ها تنها مترجم کتاب هایش خانم مرسده لسانی بود و بعدها که کمی در بازار مشتری زیاد شد (!) ، مترجم های دیگر هم روی صحنه آمدند !! و کم کم آن جریان بومی  سازیِ کتاب های  کریشنا هم روی کار آمد و مترجمانی پیدا شدند که کریشنا را ترجمه می کردند و در پاورقی از مولانا بعنوان شاهد (!) شعر می آوردند و کم کم ...

   

در فضای مجازی یکی دو صفحه برای کریشنا فعالیت می کنند !! که آنها هم دقیقا خلاف چیزی که کریشنا دوست داشت را انجام می دهند !! و جالب اینکه خود را راهرو و مرید اندیشه های او می دانند !! کریشنا دوست داشت به مسایل کلی نگاه بکند و حتی سولات ساده و پیش پا افتاده را می برد در پازل بزرگ زندگی می گذاشت و بعد نسبت به کلیت جریان آنر ا می شکافت و آن وقت چیزهیا جالبتری از یک سوال ساده بیرون می آمد !! ولی دوستداران کریشنا که صفحات مجازی را می گردانند (!) می روند و از سخنرانی های کریشنا ، جملات کوتاه شده و مختصر که معلوم نیست به کجای مطلب مربوط بوده را دستچین کرده و در اینستا پخش می کنند !! شاید هم خاصیت فضای مجازی بیش ازاین طلب نمی کند !!؟


این روزها فضای اینستا تبدیل شده به پویش های مختلف برای خواست های مختلف !! فی النفسه بد نیست ولی اینکه مردم خواسته های حقیقی شان را بروند در پستوی مجازی داد بزنند (!) و فکر بکنند که شنیده می شود (!) که البته شنیده می شود (!) مطمئنا اگر هم راه به جایی ببرد ، برای رسیدن به اهداف نزدیک بیراهه های دورتری باید طی شود !!


پویش نه به حجاب اجباری هم از آن دسته خواست هاست که نمی تواند حرفش را رک بزند و دوست دارد توی بیراهه لایی بکشد !! حالا افرادی که واقعا حرفشان نه به حجاب است یک طرف !! آن دیگرانی که برکه را گل آلود می کنند چه می گویند !! ( طرف در لباس روحانی حضور دارد!! ولی چون دستش به سفره نمی رسد !! دوست دارد مخالف خوانی بکند !! و مثلا طرف پویشی ها را بگیرد !!ولی واقعیت این است که کسی که حجاب را نمی خواهد او را هم نمی خواهد !!!  بحث اصلاح طلب یا اصولگرا نیست ، تنه درخت مورد اشاره است !) واقعیت این است که نه به حجاب اجباری (!)در یک بازه بزرگتر همان نه به حضور دین در حکومت می باشد (!) ولی کسانی که به حجاب نه می گویند می دانند که وارد این خط قرمز شدن کمی خطرناکتر هست و شاید دوست ندارند برای آن بجنگند (!) و فعلا برای سر و صدا کردن در حاشیه مشغول هستند !!!


دیروز جایی بودم یکی داشت با آب و تاب از مرگ دریاچه ارومیه حرف می زد و طبیعتا این جریان یک مقصر داشت و آنهم دولت بود !! ولی جایی که حرف می زدیم تنها یک غایب بزرگ بود و البته آنهم دولت بود !! کدام زمان و کدام دولت و کدام وزیر مهم نبود !؟ مهم این بود که مقصر اصلی دولت بود ... البته کار به جایی رسیده که نماینده استان هم در مجلس همصدایی کرده و پشت تریبون از مرگ دریاچه ارومیه حرف زده بود !!؟ این حرفها را شاید بیست سال است از تریبون های سیاسی مختلف جار می زنند ولی آیا تنها راه همین است !! وقتی مردم مطالبه شان را از طریق این پویش ها راه می اندازند ، آیا مقامات بالادستی هم باید همصدا بشوند !؟ یا آنها باید بروند و راههای پیموده شده را بررسی بکنند و گزارش بدهند و پیگیر باشند و اینکه بازتاب پیگیری ها از کجا باید منعکس بشود !؟


 اتفاقا چند وقت پیش یکی هم در طرفداری از عیسی کلانتری ، که سالهای سال در پست وزارت بود (!) و یکی از عاملین اصلی ارتقای کشاورزی سنتی به صنعتی  از طریق سدسازی بشمار می رود (!) ، حرف می زد و اینکه در این سالها تلاش های خیلی خوبی برای احیای دریاچه ارومیه کرده است !! و گزارش گروه بازرسین بین المللی را منتشر کرده بود که در آن نقش مردم اطراف دریاچه در مرگ آن را  کمی بیشتر پررنگ کرده بودند !!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد