یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

نورائیات ...

 

یک مثلی هست که نمی دانم در فارسستان معادلش را چگونه می گویند و معادلی دارد یا نه !؟!؟ در منطقه ما مشهور است که می گویند : " مسلمانین سونکی عقلی !! " یعنی عقل دوم مسلمان !! و این را وقتی بکار می برند که کسی در مرحله اول انتخاب حسی می کند و بعد در دومین  مرحله به مقوله تفکر می رسد !!

  

حالا چرا این مثل را بکار بردم !؟ یک موردی در جامعه ی ما شیوع عام دارد و آن اینکه همه دوست دارند خاطرات مختلفی را در زمان های مختلفی ثبت بکنند !! ولی تقریبا یک هزارم هم این کار را نمی کنند و همیشه از این بابت از خود گله مند هستند ... این شامل نورائیات هم می شود ... بانو همیشه می گفت  که فلان حرف های نوراخانیم در اوائل حرف زدنش را می خواهم یادداشت بکنم ولی گمان نمی کنم یادداشت کرده باشد !!

 

این برنامه: " تشکر و اعتذار "


نوراخانیم تقریبا از همان اوائل حرف زدنش با جریان تشکر کردن و عذرخواهی آشنا هست ... کمی را مدیون تماشای کارتون هایش هست و قسمت عمده را از مادر و آنه اش ( مادر مادرش ) یاد گرفته است ... اصولا در این زمینه ها ما خیلی کم زبانی (!) تشریف داریم و همه ی موارد را قلبی (!) پاس می کنیم !!! و گاهی این موارد را آنقدر رعایت می کند که مایه انبساط خاطر شده و بنوعی خاطره می شود ... مثلا چند وقت پیش یک ظرفی از دست مادرش افتاد زمین و نوراخانیم رفت پیش مادرش و گفت : " ساری مامی که بشقاب افتاد زمین !! " یعنی از طرف بشقاب هم عذر می خواست !!


موردی که می نویسم مربوط به امروز بود و برای کاری من و بانو باید می رفتیم بیرون ؛ من دنبال کراهای روزمره ام و بانو جهت بردن ماشین پیش مکانیک !! و قرار بود نوراخانیم را ببریم پیش آنه اش ( مادربانو ! ) سر راه توقفی داشتیم برای زدن بنزین و من پیاده شدم و بنزین زدم ... وقتی سوار ماشین شدم نوراخانیم گفت : " مرسی ددی که به ماشین من پوفی ( غذا ) دادی که قوی بشود !! "

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد