یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ورزش سیاسی !

 

دیروز در فضای مجازی یک فیلم چند ثانیه ای دیدم از بانوی قهرمان  المپیک انگلستان (!) که با دو مدال طلا به کشورش برگشته بود و بچه های ریز و درشت اش به استقبالش آمده بودند در فرودگاه !!! انشاءالله که فیلم ساختگی بوده باشد و بقول اصحاب دیجیتال (!) فوتوشاپ بوده باشد (!!) چون اگر ساختگی نبوده باشد تمام دنیا و آخرت ما ( از کوچک تا بزرگ ! ) را با این فیلم زیر سوال برده بود ...

  

 و تکواندوکار ما که در یک بازی مشکوک و احساسی بازی را واگذار کرده و دست خالی برگشته بود (!؟) انتظار یک استقبال بهتر را داشت !!! شاید در حد  آمدن رئیس جمهور و کابینه و نمایندگان مجلس و ... ، چرا که نه !؟!؟

 

مثلی داریم که می گوید " یک سوزن به خودن بزن ، بعد یک جوالدوز به دیگران !! " برداشت خواص از این مَثَل انگار برعکس شده است و فکر می کنند چون یک سوزن به خودشان زده اند ( البته با اغماض زیاد ! ) مجو ز دارند که به هر کسی جوالدوز بزنند ؛ آنهم بی رحمانه و ... !! ورزشکاران ما وقتی برنده شده و گاه به مدال برسند (!) همه ی تلخی های زندگی شان از یادشان می رود و می شوند مدل به روز شده ی پوریای ولی و نماد مردانگی و پهلوانی !! ولی وقتی می بازند (!) انگار باید به تمام ملت جوابگو باشند و بنوعی این شکست را توجیه بکنند (!؟) انگار ورزشکاران دیگرکشورها برای شکست خوردن (!) به المپیک می آیند !!! و چون فضای بیرونی جامعه سیاسی تشریف دارد سریعا جبهه گیری های سیاسی می کنند تا بگویند که مثلا ما هم هستیم ...

 

تا روز قبل از اعزام تیم به المپیک (!) همه رفته بودند پشت ایده ی جوان گرایی و حالا که تیم ها نتیجه خوبی نگرفته اند و از آن طرف مدال آوران قدیمی هنوز روی سکو تشریف دارند ؛ مثل لوپزی که چهار طلای پی در پی المیک را به گردن آویخت تا به عنوان اسطوره ی المپیک دست پیدا بکند !! همه با انتقاد از مسئولین ورزش ، از با تجربه ها حرف می زنند !! یا والیبال ما که با همین تیم و ترکیب در جام ملت ها نتیجه ی خوبی نداشت ؛ و البته نتیجه اش افتضاح بود !!! با همین تیم و ترکیب می خواست در المپیک چیزی بشود که هر چه زهر داشت روی لهستان ریخت و بعد در مقابل بزرگان دیگر سر خم کرد !! و حالا تا مرز تاختن به وزیر ورزش و کمیته المپیک و ... پیش رفته اند !!؟ بعد از اینهمه حضور خوب و بددر میادین ورزشی ، ایرادی نداشت اگر تیم والیبال در یک حرکت اعتراضی ؛ مثلا به وزارت ورزش ( وقتی دلشان پر بود !! ) کلا از رفتن به المپیک انصراف می داد !! بهرحال چند روز زودتر از ورزش ملی خداحافظی می کردند و صدایشان شنیده می شد و برای تیم های دیگر هم خوب می شد !! ولی در روز آخر دولت که وزیر خوب را به پشیزی نمی خرند (!) چه برسد به وزیر کم کار و مورددار (!) سیاسی کردن باخت‌ها اصلا خوب نبود !!!!

 

چند روز پیش موقع رفتن به سالن والیبال دوستی از باخت تیم والیبال ایران به ژاپن شدیدا جوگیر شده بود و زمین و زمان را بهم ریخته بود !!! و تاکید داشت که تیم روحیه نداشت و همش هم که تقصیر بالادستی ها بود ...

گفتم : " من و تو چهل سال است که والیبال بازی می کنیم ، درست است که در سطح تیم ملی نبوده ایم ولی سن بازی مان از سن مسن ترین بازیکن تیم ملی بالاتر است !!! من و تو چرا باید اینگونه آتشین و غیرمنصفانه نظر بدهیم !؟ همه ی تیم ها برای برد آمده اند ، تیمی که روحیه ی خوبی ندارد می بازد و فرقی نمی کند برزیل باشد یا آمریکا یا ایران و ... کسی هم به تیم بازنده چیزی نمی گوید (!؟) چون در این سطح از بازی ها همه استرس دارند و کسی که گوش بفرمان مربی باشد بازی را می برد !؟ چون اصل بازی در بیرون زمین و بین مربی ها صورت می گیرد !! و تیم والیبال ما به هر دلیلی که عمده اش ناهمگون بودن قدیمی ها و جدیدی ها می باشد و اعمال نفوذ طبیعی قدیمی ها (!) یک تیم حرف گوش نکن (!) تشریف دارد و اگر یک بازی را می برد بخاطر دعای مردم و هواداران می باشد والا حتی برای باخت در مقابل ونزوئلا هم جا داشتند ... "

دوستم گفت : " اینها درست ولی ورزش ما این طور شده و آن طور شده و سیاسی شده و ... !! "

گفتم : " مگر مرغ سیاسی نشده است !! مگر شیرو پنیر و کره سیاسی نشده است !! اینجا چه چیزی سیاسی نیست !؟ همه می دانیم که بغیر از ورزشکاران  و عوامل پشتیبانی و فنی تیم ( تا حدودی !! ) بقیه عوامل که در اعزام تیم و کنار تیم قرار دارند ، سیاسی هستند !! حتی در تیم آمریکا هم همینگونه هست !! تعداد عوامل امنیتی از تعداد ورزشکار زیاد می باشد !!!! ضمنا مگر خود جامعه ورزشی المپیک غیرسیاسی می باشد !؟!؟ یکی از کشورش فرار کرده و پناهنده سیاسی شده است ( مثلا خانم علیزاده ) و پناهندگی گرفته است ؛ آنهم نه با داشتن پرونده فعالیت سیاسی و ... بلکه در اوج افتخار و بعد از رفتن و برداشتن روسری اش ( اگر موقع اعزام به مسابقات ، انصراف می داد عملش اعتراضی و  شاید سیاسی تلقی می شد!!) و در مسابقات انتخابی آن کشور هم باخته و نتیجه نگرفته است !! برای اینکه یک فشاری هم از ناحیه المپیک به برخی کشورهای معلوم (!) وارد بکنند ... یک تیم با پرچم المپیک درست کرده اند و دوباره او را به المپیک آورده اند ... اگر وضعیت پناهندگی معلوم نبود و در کمپ انتظار قرار داشت ، شاید این کار یک امر انسان دوستانه تلقی می شد ولی برای کسی که پناهنده شده و وارد زندگی جدید شده ، این حجم از لطف کردن ، غیر از سیاسی بودن معنایی ندارد !!! "

 

انسان به نظر من باید در قبال رفتار خودش حساس باشد و در قبال رفتار دیگران بیشتر از یک تماشاچی نباشد ؛ آنهم برای عبرت گرفتن برای زندگی خودش !! آن وقت عرصه برای سیاست بازها و سیاست زده ها تنگ و تنگ تر شده و گل آلود کردن زندگی برای ماهی گرفتن برایشان بی ثمر می شود !!!


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد