یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

شروع هفته با تعطیلات !!

 

یکی از مزایای ایرانی بودن این است که اگر توی خیابان و بدون مقدمه کسی را دعوت بکنند که سوار یکی از این مینی بوس فضایی ها شده و برای چند ماه زندگی به یکی از کرات نزدیک ؛ مثلا همین مریخ برود (!) بی هیچ دردسری می تواند برود ...

  

و شاید اصلا فرقی بین زندگی در مریخ با زندگی در ایران وجود نداشته باشد !!! و این نهایت شناور بودن یک شهروند است که بزرگانی همچون راسل و روسو هم نتوانسته اند تا این اندازه از شنارو بودن انسان در جامعه (!) تعریفی بدهند !!

 

یعنی در ایران وقتی شب یکی می خواهد بخوابد ، کافیست برای زنده بودن و دیدن فردا دعا بکند !!! بقیه امور که شامل چگونه گذراندن روز و چگونه از روز لذت بردن و ... مسایلی هستند که نسبت به ساعت و دقیقه فرق می کنند و برنامه ریزی کردن برای آن خیلی سخت است !! البته باید برنامه ریزی کرد ولی قبل از برنامه ریزی با قلم درشت در ایتدای سطر نوشت : اگر ...

 

روزگارمان خوب است ، البته گله و شکایت های دکتر نمکی و همراهانش به کنار !!! آنها زندگی را خیلی سخت گرفته اند و هنوز نتوانسته اند با کرونا کنار بیایند !! باید مثل بقیه وزرا کمی واقع بین تر باشند !! اصلا یک سوال برای من بی جواب مانده است و آن اینکه وقتی در کمیته کرونا همه ی بزرگان هستند و البته برخی بزرگتر از دکتر نمکی می باشند ؛ مثلا وزیر کشور !! چرا اینها هی یقه شان را چاک می کنند و پشت تریبون آه و زاری می کنند !! یک اشاره چشم وزیر کشور از هزار بار توصیه و تهدید وزیر بهداشت قوی تر هست و البته نیروی قهریه ( نیروی انتظامی ) زیر فرمان او می باشد !! او اراده بکند سفر نباشد ، کسی جرات نمی کند نه بگوید !! ولی با توصیه وزیر بهداشت و معاونانش نه راه بسته می شود و نه کایر پیش می رود !! ولی وزیر کشور می توانددستور بدهد که هر ماشینی روی آسفالت خارج از شهر بود را با تیر مستقیم بزنند !!

 

امروز همه جا تعطیل بود و البته ا زنوع قایم موشکی !!! برخی داخل مغازه بودند و هی کرکره را بالا و پائین داده و مشتری را بیرون می فرستادند !! برداشت و تفسیر از مشاغل نوع یک هم برای خودش دانشگاهی طلب می کند !! طرف یک مغازه دارد ؛ 3*4 متر و در داخلش همه رقم جنس از هر ردیف شغلی می فروشد !! بقول قدیمی ها در مغازه اش از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا می شود !! حالا به کدام استناد بکند و چه مقداری از مغازه اش را ببندد !! دیروز یک جایی بالای منبر بودم و گفتم : " بلبشوبازاری ایران تا وقتی که اصناف ساماندهی نشده اند ، سر و سامان نخواهد یافت !! " حتی تا دولت بیست و یکم !!؟؟

 

توی مغازه ای بودم و برادر بزرگم داشت برای ماه رمضان لیست حبوبات را خرید می کرد !! می گوید من دوست دارم هر کیلو را چند هزار بیشتر بخرم ولی مثلا از یک فروشگاه معتبر و بزرگ بخرم !! فروشگاه بزرگ زیاد هست ولی معتبر نیستند و تازه تر اینکه همین چند قلم خرید که شد 550هزار تومان (!) در آن فروشگاهها بالای 700هزار تومان می شود ؛ آنهم با  محصولی از نوع بی پدر و مادر !!! 150 هزار تومان برای یک بازنشسته پول کمی نیست که بخواهد برای راحتی جسم اش از آن بگذرد و در آخر برج (!) روحش هم معذب تر باشد !!

 

توی مغازه یکی آمده بود نیم کیلو چای می خواست !! و البته اشاره کرد که دولت بی لیاقت عوض اینکه قبل از عید برخورد سختگیرانه بکند ، حالا آمده و بازار را بسته است و ... گفتم : " آقا ... احترامت را نگهدار !! من خودم وکیل مدافع دولت هستم !! مطمئنا آنها خیلی بیشتر از تو و من می دانند (!) اوضاع از چه قرار است !!! فقط حیف که آدم خوبی هستند !! شما یکی مثل رضاخان میخواهید که شما را گوسفند بحساب بیاورد و دستور پشت سر دستور بدهد !! این دولت شما را آدم حساب کرده و گفته که لطفا سفرنروید و 10میلیون نفر با رفتن به سفر خلاف یک چیزی را ثابت کرده اند !! یکیش هم خود شما که ماسک نزده اید و بیرون دارید خرید می کنید !! شما چه فرقی با آن ده میلیون نفر دارید !!؟؟ حداقل خلاف می کنید ، زبانتان کوتاه و سرتان پائین باشد !! "

 

بعد از اینکه بیچاره بیرون رفت ، به صاحب مغازه گفتم : " به به ... حالا خودما ن هستیم ... بیا یک دل سیر پشت سر دولت فحش بدهیم !! "

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد