یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

تا سال نو !!

 

بانو طبق دلخوشی های معمولش ، هر ساله مقداری سبزه بار می گذارد !! البته سالهای قبلتر لیست می گرفت که به چه کسی بدهد ولی امسال جریان فرق داشت و موکول شده بود به اینکه چه کسی تا قسمتش چه باشد !! و برای همین در روز انتهای سال قرار شد آنها را به دست صاحبانشان برسانیم !!

  

 

وقتی از محدوده ی مجتمع آسمان تبریز رد می شدیم ، با اینکه آسمان حال خوشی نداشت ، از خلوت خیابان استفاده کردم و عکسی از برج های آسمان تبریز گرفتم :

 

 

و بعد در همان برج ها سراغ دوستی رفتیم که با گذر سالها بر اعتبارش افزوده شده و چیزی کاسته نشده است !! برای حفظ اعتبار لازم نیست انسان تلاش مضاعفی بکند (!) همان مقدار از توجه و حساسیت که لازم است ، اگر باشد ، حرکت هم نباشد (!) کافیست ... نیم ساعتی رفتیم و نشستیم و روزگارمان را رنگی کردیم ... و البته یک قوطی سوهان قم هم منتظر ما بود ...

 

 

و بعد راه افتادیم و در سطح شهر مشغول دادن سبزه به این و آن شدیم ... این کار تقریبا از حوالی ساعت 11 صبح شروع شد و تا حوالی ساعت 11 شب ادامه داشت !! خدمتی بود در انتهای سال کهنه برای افزایش فضای سبز !!


===


دیروز حوالی ساعت 9/30 قراری داشتیم سر خاک برادر تازه فوت شده !! البته قبر دو طبقه تشریف دارد و برادر همچنان در کنار پدر می باشد ... دیداری هم به این بهانه تازه شد !! سری به یکی دو مزار دیگر زدیم !! تا قسمت کی چه باشد ! من از رفتن به قبرستان بدم نمی آید ولی زیاد هم مشتری پر و پا قرصش نیستم و زیاد توجه ندارم که قبر چه کسی کجاست !! آمارها دست برادر بزرگم می باشد !! من به همان جمله ی تا قسمت کی چه باشد اعتقاد دارم و در هر نوبت ، یکی دو نفر را مستفیض می کنم !! واقعا اگر آدمها می دانستند آرزوی هر مرده ای چیست (!) روزگارشان اینگونه نمی شد (!!!)

 

برادرم که از تهران آمده بود کنارم ایستاده بود و من داشتم از نوراخانیم عکس می گرفتم و گفت : " یک سلفی هم باهم بگیریم ! " گفتم : " چشم ! " و عکسی از سایه مان گرفته و نشانش دادم ...

 

 

بعداز لحظه تحویل سال ، از خانه زدیم بیرون تا یکی دو جا سر یزنیم ... هم خانه برادر کوچکم می رفتیم و هم باید خانه عموی بزرگ بانو می رفتیم که عید اول بعد از فوت شان محسوب می شود ! منظره ای که موقع خروج از کوچه خانه ی مادر دیدم برازنده ی آخر سال و لحظه ی تحویل نبود ولی مدیریت این کشور همیشه تصاویر غیرقابل پیش بینی برای شهروندان خلق می کند !!!

 

 

حالا نشسته ام و دارم می نویسم ...کنار کی بردم یک زیبایی خاصی برایم چشمک می زند !! تخم مرغهایی که مادربانو برای نوراخانیم رنگ کرده و تزئین کرده است !! زیبایی را باید آفرید و نباید تنها به زیبائی هایی که دیگران آفریده اند دلخوش کرد !! روی کی برد گذاشته و عکسی بیادگار گرفتم ...

 

 

===


طرف کلاس گذاشته و عکس گرفته و استوری کرده است که مثلا سال تحویل کنار سفر 7سین تشریف دارد و حافظ می خواند و از این خودنمایی های فرهنگی !! بیسواد هم تشریف ندارد و فوق لیسانس می باشد و در راه خواندن دکترا !! منصبی هم در یکی از هیات های ورزشی شهر دارد و شاید چند سال دیگر کاندید بشود در منصبی بالاتر !! و البته دوست من نیز هست ...

 

زیر عکسی که از فال حافظ گرفته است ، امضا زده است که اینهم تفعلی از حضرت حافظ برای سال جدید !!

 

برایش پیام دادم که سال نو مبارک و در ضمن اینکه امضای زیر استوری ات را اصلاح کن و بنویس تفال تا صحیح تر باشد !! از من سپاسگزاری کرده است و بعد از حذف استوری ، دوباره استوری کرده است و این بار نوشته است تفاعل !! خواستم دوباره بیدارش کنم ولی دیدم صرف نمی کند در این گرانی (!) برای نادانی کسی اینهمه هزینه بکنم !!!


===


یکی از دوستان که چند سالیست از جیب من مقدار زیادی پول به باد داده و ازکیسه ی خودش مقدار زیادتری اعتبار !!!! برایم تبریک سال نو فرستاده است و من مانده ام چه بگویم !! دوست دارم برایش بنویسم : "  اگر سال تازه شد(!)  و تو کهنه ماندی (!) بی خود خودت را شاد نشان نده (!) دو دستی بر سرت بزن و گریه کن !!!! "

 

باور کنید حال من خوب است ... به طراوت همین بهار ، به زیبایی همین آسمان آفتابی !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین دوشنبه 2 فروردین 1400 ساعت 00:56 http://www.parisima.blogfa.com

سلام
سال نو مبارک ...

چه با سلیقه رنگ شده این تخم مرغ .. ترکیب رنگها خیلی زیباست ...

یادم اومد وقتی بچه بودیم مادرم تخم مرغها رو در پارچه های چیت رنگی میپیچید و محکم کوک میزد و در آب جوش میپخت .. وقتی تخم مرغها میپختن بعد از سرد شدن پارچه ها رو باز میکرد و طرح و نقش رنگی پارچه ها به زیبایی روی تخم مرغها نقش بسته بود ...

در مورد تفعل یا تفاعل!!! یه بار پیامکی از بانک رسید که : مشتری گرامی!! خیلی سریع بشتابید که برای استفاده از تحصیلات؟!!! بانکی فقط تا یکماه فرصت دارید!!

روح همه رفتگان شاد و سایه زنده ها بر سر عزیزان مستدام باد

سلام
یکی از نداشتن کفش می نالید و دید یکی پا ندارد !! داستان غلط املایی و گاه انشایی مد شده در این دور و زمانه مثل نداشتن پا می باشد و غلط های تایپی ( که اغلب هم از مثلا هوشمندی سیستم ناشی می شود !! ) مثل نداشتن کفش هستند !!
و اممما این تخم مرغ ها را با سبزی خوردن پوشش داده و با نخ بسته و در آب پوست پیاز جوشانده اند ... و بعد این طرحها درآمده است ...
من با دیدن این طرحها یاد پاشنه آشیل و چشم اسفندیار و شانه زیگفرید و این قهرمان های روئین تن افتادم !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد