یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

خواب خوشی وقت سحر ...

 

حالا که عنوان را چنین نوشتم ، بهتر است ابتدای این ترانه را ادامه بدهم ؛ روح خانم مرضیه هم از ما شاد باشد ... کاری ندارم که این شادی تاثیری هم در روندِ کلی شادی روحش داشته باشد یا نه !؟ بهرحال سالها در کوه از این ترانه ها می خواندم و برخی از دوستان به من لقب آقای مرضیه داده بودند !!

خواب خوشی وقت سحر ، دیدم و یادم نرود

روی تو با دیده ی تر ، دیدم و یادم نرود ...

  

 

دیروز روزگاری داشتیم در خلاء بین القرنی (!) و یا همان خلاء بین دوسال (!) ، زمانی که در هیچ سالی محسوب نمیشود و بهترین تعریف در مورد آن را خودم رائه داده ام و مثل این است که در پایانه ی خروجی کشور ، مهر خروج از کشور را زده باشی و مهر ورود به کشور دیگر را نزده باشی و در محوطه سرگردان باشی !! در آنجا مردن هم عالمی دارد !!؟؟ تا تکلیف آدم معلوم بشود ، دویستها میلیون خرج نگهداری در یخچال می شود !!؟؟؟

 

بقول یکی از دوستان ، ما اگر ده سال سوار بنز بشویم (!) کسی ما را توی خیابان نمی بیند !! ولی اگر یک روز مشکلی پیش بیاید و سوار وانت بشویم تا به جایی برویم (!) نصف شهر سر راهمان سبز شده و با ما خوش و بش می کنند و تا صد سال آن خاطره ی دیدار را تعریف می کنند !! دیشب در حوالی 00 زندگی می گذراندیم و هم برای ناهار در خانه ی مادر ، کباب خوردیم و هم در خانه مادربانو برای شام ، کباب خوردیم !! ( منو اینهمه خوشبختی محاله ، محاله ! ) و حالا که رسیدیم به روزهای رسمی سال ، فکر ناهار اولین دغدغه سال مان شده است !!


بعله ... عارضم خدمت دوستان عزیز که دیشب ، حوالی سحر !! یک خواب خوش دیدم که همان خواب بودنش هم خوب بود !!

 

باتفاق مردی که نمی دانم کی بود ولی زبان هم را خوب می فهمیدیم (!) در جایی مشغول نصب کابینت بودم و اتفاقا خیلی هم حال می کردم که متراژها و اندازه ها درست بودند و کج و کوله گی نبود و ...البته مثل اینکه قبلا کارهای برش و فلان را کرده بودیم (!) چون از بسته ها ، ام دی اف ها را در می آوردیم و نصب می کردیم و کارها خوب پیش می رفت !! یکی از درها را امتحان کردم و دیدم خیلی عالی شده است و برای همین نگاهی به لولای آن کردم و دیدم خیلی ساده تشریف دارد و با کارکرد عالی (!) مشکوک شدم که اینها چه مارکی هستند که این گونه هستند !؟  چند قدمی از آشپزخانه بطرف پذیرایی آمدم و ورانداز کردم و دیدم خیلی شبیه آشپزخانه ی خودمان می باشد ولی مطمئنا خودش نبود !! از همکارم پرسیدم : " چطور شده است !؟ " و گفت : " خانه ی خودتان هست و سلیقه ی دلخواه خودتان !! " انگار در خواب نیشگون گرفته باشند ، کمی دست و پایم را جمع کردم !! از پنجره بیرون را نگاه کردم و دیدم خیلی شبیه شهرهای آرام و سرسبز ، با خانه های ویلایی تشریف دارد و زود یاد لس آنجلس افتادم (!) ، انگار صد سال آنجا بوده ام (!) 


کمی بعد فهمیدم که در آمریکا هستیم و موسسه ای ما را گلچین کرده بود ( نمی گویم برای چه منظوری که ریا نشود !! ) و برده بود آنجا تا بین آدمها ، مثل آدمها زندگی بکنیم و البته در آرامش !!( نخندید ... بخدا حق مان هست !! ) و البته یک مقرری هم برای ما تعیین کرده بودند و فقط مانده بود منظورشان از این لطفی که کرده بودند !! ضمنا به من گفتند که می توانم درآمدها و اموالم را هم از ایران متقل بکنم !!؟ و من داشتم حساب کتاب می کردم که هر چی دارم را اگر بفروشم و بیاورم چقدر می شود !؟ نهایتا چیزی باندازه ی یکی دو ماه ازآن مقرری که برایم تعیین کرده بودند (!!!) و  وقتی محاسبه می کردم که ببینم صرف می کند هماهنگ کنم که حقوق بازنشستگی ام را به حسابم در آمریکا واریز کنند ( 240 دلار در ماه !!! ) از نهایت شرمساری از خواب پریدم !! این دیگر نیشگون نبود ، انگار توی خواب به من لگد زدند !!!!

 

نظرات 4 + ارسال نظر
Vali یکشنبه 1 فروردین 1400 ساعت 08:47 https://book-market.blogsky.com/

عالی بود.خوش باشید

امیر یکشنبه 1 فروردین 1400 ساعت 10:20 http://dashtemoshavvash.blogsky.com

سلام
چه عالی
اگر برای ما هم کاری گیر میاد اطلاع دهید

سلام

رهگذر یکشنبه 1 فروردین 1400 ساعت 11:44

با ذ‌وقی فلانی !
من از از اینگونه خواب می بینم وقتی به عیال میگم
میگه شتر در خواب بیند .....
حتی اینگونه خواب های خوش را هم به ما روا ندارد
علی برکت الله

سلام
سال خوبی داشته باشید ، در قرن جدید اولین کسی که دلم برایش سوخت !!

نگین دوشنبه 2 فروردین 1400 ساعت 01:02 http://www.parisima.blogfa.com

سلام

اسم اون ساعتها رو پسرم گذاشته: سال هزار و سیصد و چهارصد

همین که همه ابعاد کابینتها جفت و جور بوده یقین بدونید ایران نبوده!!!!
البته من امریکا دوست ندارم، ایکاش کانادا جور بشه برام!!


دَلی شیطان میگه یک انتقاد سازنده بکنم!!!!
کاش این اشتباهات تایپی نبود، بخصوص که شما بعد این نوشته ها رو بصورت سالنامه چاپ میکنید .. حیفه ..

سلام
همان ابتدای کار کردن از چفت و جور بودن اندازه ها فهمیدم ایران نیستم !!
من تا اینها بروند برای چاپ حداقل دو نوبت اصلاح تایپی می کنم!!
این متن را انتشار کرده و اصلا نگاهی هم نکرده بودم و خدا را شکر باندازه ی دوباره نویسی اصلاحات داشت !! البته در ایران این چیزها زیاد مهم نیست مثلا رئیس دولت اصلاحات بعد از 16 سال کم کم راه افتاده و دارد بابت کم کاری هایش عذرخواهی می کند !!!
ممنون از انتقاد سازنده تان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد