یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

پاره نوشت !

 

توی خانه ما از همه بیشتر نوراخانیم انگلیسی  حرف می زند و آنهم در سایه کارتونی هست که تماشا می کند ؛ البته این روزها بیشتر کارتون های آنلاین می بیند !!  امروز می گفت : پنک یو !! کاشف بعمل آمد که منظورش تنک یو می باشد !!

  

 

و انگلیسی حرف زدن من فوق العاده بود و فوق العاده تر شده است !!

 

===

 

اندر جریان کار کردن روی پلنرهای طراحی شده توسط بانو که عموما کارهای مربوط به سازه و چیدمانش را من انجام می دهم !! امروز بخش فرانسوی را کار می کردم و نه تنها خسته کننده نبود ( مثل قسمت انگلیسی ! ) بلکه خیلی هم خوشآیندم بود !! انگار بعد از شصت سال دوری از وطن مادری ام ( پاریس ) برگشته بودم و در شانزه لیزه قدم می زدم !!

 

===

 

بالاخره امروز یک فقره دستگاه پرینتر رنگی یا همان کپی دیجیتال را خریدم !! از صبح درگیرش بودم و حوالی ظهر بود که منتقل کردیم به گاراژ ( چقدر فرانسوی شد !؟ ) خانه برادر بزرگ !!


فروشنده که دوست قدیمی و همسایه ی قدیمی آقئین ( برادربانو ) می باشد توی گوشم گفت : " ولی من به شانس تو ایمان آوردم !! " چند روز پیش که داشت در مورد دستگاهها توضیح می داد و دستگاه ما هنوز از تهران ارسال نشده بود !!! توضیح می داد که نهایت سعی اش را خواهد کرد و ... و ... و رفته بود بالای بام تعارف چادر زده بود !!! گفتم : " در مورد لطف شما و شانس خودم اصلا شکی ندارم !! " حرف درگوشی مربوط به آن می شد ... دستگاههایی که تازه رسیده بودند استوک های آمریکایی بودند و کلی هم در این مورد اطلاعات بدست آوردم !!


استوک های اروپائی نسبت به استوک های آمریکایی درجه دو حساب می شوند !! ( جل الخالق ، دستگاهی که از دست ما خارج بشود درجه چند می شود !؟!؟ ) بدلیل قدرت خرید بالا ، در آمریکا و کانادا این قبیل دستگاهها حداکثر تا دو سال کنار گذاشته می شوند و در حالیست که برخی جاها هنوز کار نکرده اند !! در اروپا و کشورهای خوبش ، این عدد سه - چهار سال است !! و در برخی کشورها مثل اسپانیا و ... حدود پنج الی شش سال !!! استوکی که برای من دست و پا شده بود (!) از کشور مرگ بر آمریکا آمده بود و اتفاقا چیز خوبی بود ، برخلاف سیاست های ترامپ و بایدن و ...(!!!)

 

===

 

نوراخانیم را با اسنپ  می بردم خانه مادرم ... راننده که می پا به سن گذاشته تشریف داشت !! به من گفت : " آیا شما راننده بیابانی ( ماشین سنگین )هستید !؟ " نخواستم دلش را بشکنم و بگویم که اصلا گواهینامه ندارم (!) برای همین گفتم : " کلا گوهرشناس و آدم شناس تشریف داری ... !! " و خلاصه اینکه بقیه راه را آنقدر داستان از رانندگی و مشکلاتش گفتم که طرف جای شکی برایش نماند !! از رانندگی کردن در جاده های شلوغ شمال گرفته تا جاده های طولانی ، خلوت و کسل کننده جنوب !!

 

یادش بخیر،  یک شب هم دایی بانو قصد بازگشت به تهران را داشتند و بهمراه آقئین ایشان را بردیم تا ترمینال ، برای بدرقه !! طبق معمول که چند نفری از شاگرد شوفرها می دوند جلوی تازه وارده در ترمینال برای گرفتن مسافر !! دو نفری دویدند جلوی ما که تهران - تهران !! یکی که کمی آن طرف تر ایستاده بود به آنها گفت ( ضمن  اشاره کردن به من ! ) : اینها مسافر نیستند ، این خودش راننده است !! "

 

ضمنا ، اگر از آشنایان من ، باتفاق من ، کنار سدی ، دریاچه ای یا استخر عمیقی باشند (!) شاید هوس بکنند که توی آب بپرند تا من نجاتشان بدهم ( یعنی این قدر به من اعتماد دارند !! ) در حالیکه اصلا قبول نمی کنند که من شنا بلد نیستم و علاقه ای هم به ورزش های آبی ندارم !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین یکشنبه 24 اسفند 1399 ساعت 00:04

سلام و شب شما بخیر

اینکه بعضی ها تصور میکنن شما راننده ماشین سنگین هستین خطری برای کسی نداره، ولی خواهشاً به کسانی که به اعتماد نجات غریق بودن شما!! نیت آب تنی در آبهای عمیق میکنن، هشدار بدین که با شنا آشنایی زیادی ندارین!!

سلام
البته وقتی از کنار برخی ماشین های خراب در خیابان رد می شوم ، راننده یک نگاهی می کند که مثلا چی می شد یک آستینی بالا می زدی تا ما توی راه مانیم !!
من وقتی می گویم شنا بلد نیستم بیشتر باور نمی کنند و فکر می کنند دارم آنها را دست می اندازم !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد