یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

کتاب ... زندگی ... پول !!

 

چندی پیش بانو از قفسه کتاب ،  کتابی برداشت و وقتی پرسیدم می خواهی چکار !؟ ( نخندید ، یعنی سوال بیجایی بود !!؟ ) گفت می خواهم بخوانم ... راستش را بخواهید امروزه آنقدر مردم ؛ حتی خود من (!) سرمان توی موبایل هست که آدم نمی داند کتابهایش را چکار بکند !؟!؟

 

 

من که خجالت می کشم به رویشان نگاه بکنم !! یکبار چند تایی را به جایی هدیه دادم ولی حداقل در خانه من به آنها نگاه می کردم و مطمئنم جائی که هستند ، کسی حتی به آنها نگاه هم نمی کند !! در ازمنه ی قدیم هم برای کتاب خوانی یک بهانه ای باید پیدا می شد تا مردم بروند کتاب بخوانند والا در این قحطی اندیشه و نویسنده (!) حیف نیست آدم برود بی منبع و بی برنامه اینهمه پول بدهد ، کتاب بخواند ؛ آنهم از نوع هر چی اومد (!) که چه شود !؟!؟ ( چی گفتم هاااا !؟ )


مثلا در قم رسم بود که مدرسه های دینی برای اینکه هم بهانه ی مطالعاتی بشود و هم یک سری کتاب تحقیقی گردآوری بشود و هم منبع درآمدی برای طلبه ها باشد (!) درِ کتابخانه شان را باز می گذاشتند و یک سری مطلب و مرجع هم مشخص می کردند و آن وقت یکی می آمد و اوقات بیکاری اش را می نشست و کتاب می خواند و هر گاه به آن کلمه و اسم می رسید (!) یک یادداشت برمی داشت و و همینطور همه ی کتاب های معرفی شده را می خواند و یادداشت برمی داشت و از قرار ساعتی که در کتابخانه بود (!) پولی می گرفت و در نهایت هم اگر برای خودش خیری داشت ، که شاید داشت ! و اگر نداشت یک کتاب تحقیقی جدید بیرون می آمد !! در برخی جاها هم مسابقه کتاب خوانی برگزار می شد و ... ولی حالا همه چی بهم ریخته است و معلوم نیست کدام نیت پشت کدام عمل قرار دارد و برای همین عدم چاپ کتاب اگر یک فایده داشته باشد (!) آنهم برای حفظ طبیعت است ... هر چند اینهم یک فکر خام است (!) چون باندازه ی 300 سال کتابی که در آینده می توانست چاپ بشود در جنگلهای کالیفرنیا (!) چوب دود شد و به هوا رفت ... پس بهتر است هر کسی برود دنبال کار خودش !!!

 

بعد از چند روز خودم کتابی که از کتابخانه برداشته شده بود را برداشتم تا بخوانم ؛ هنوز بانو فرصت نشستن و خواندن نیافته بود !! ابتدا آخر کتاب را نگاه کردم و دیدم قیمتش 250 تومان است !! یک حساب سرانگشتی کردم و دیدم در سال 71 که آن کتاب را خریده بودم (!) دستمزد ماهیانه ی من 6400 تومان بود که با احتساب اعانه ی دولتی و اضافه کار به زحمت به 12 هزار تومان می رسید !! که یک جلد کتاب می شد تقریبا 1 به 45 کل حقوقم !!! یک سایتی هست که هی کتاب معرفی میکند و البته قیمت هم رویشان هست ، نمی دانم صفحاتشان چقدر هست ولی بین 50 الی 135 هزار تومان را دیده ام ... متوسط را اگر 75هزار تومان بگیرم بازم می بینم که کتاب نسبت به چیزهای دیگر خیلی ارزان است !! برسانید به گوش دولت محترم تا علی برکت الله یک فکری به عقب افتادگی قیمت کتاب بکنند !!!

 

و کتاب را سرجایش گذاشتم تا تداخل در نیت ها نشود (!) بهرحال بانو نیت فرموده اند آن را بخوانند و خوب نبود من رعایت حق تقدم نکنم !! یکی دیگر را برداشتم ؛ از مجموعه کتاب های کریشنا مورتی ... کتاب های جالبی هستند و حرفهای جالبی دارند !! البته بستگی دارد به برداشتی که خواننده دارد که این مورد خیلی حرف دارد !! یک سری جملات را در پارانتز قرار داده بودم و زیر یک سری جملات خط کشیده بودم و حتی برخی را هایلایت کرده بودم !!! داشتم آنها را می خواندم ... بانو نگاهی کرد و گفت : " از آخر به اول می خوانی !؟ " گفتم : " دارم هایلات هایی که کرده بودم را می خوانم !! " و برایم مزه ی نشخوار مطالعات قدیمی را می داد !!


 ===

 

یکی از دوستان دور ( دوست دوستم ! ) هر از گاهی چیزهایی در اینستا می نویسد که باب روز باشد و البته هوادارانی هم دارد و به من هم لطف دارد که تا بحال بلاکم نکرده است !! هر از گاهی برای مطالبش یک کامنتی می گذارم تا طعم لایک هایی که کرده ام را ازدهانش ببرد !!! امروز یک عکس کبوتر گذاشته بود و نوشته بود :

خبر که نمی آوری ...دستکم آوازی بخوان ... آوازی خوشتر از این روزهایمان . از جایی دورتر


برایش نوشتم :

خبر از این خوشتر که در میان اینهمه مرگ ما هنوز فرصت زندگی داریم !! ولی حیف که مردم قدر زنده بودن را نمی دانند و همه در صف مرگ ایستاده اند !!


نظرات 1 + ارسال نظر
نگین چهارشنبه 7 آبان 1399 ساعت 20:35 http://www.parisima.blogfa.com

سلام

جالبه که دیروز هم وبلاگ یکی از دوستان حرف از کریشنا مورتی بود و آثارش ..

از برکت حضور ویروس کویید 19 و خانه نشینی اجباری ، این چند ماه اخیر زیاد کتاب خوندم .. و بیشتر از کتاب خوندن، فیلم دیدم ... بقول شیرازی های عزیز: اون کدوم شرّه که خیری توش نباشه؟!
اگه بشه به دیده شرّ به جناب ویروس نگاه کرد البته!!

جمله آخرتون منو یاد این سوال فکاهی انداخت که: به نظر شما گورخر سفیده با راههای سیاه؟ یا سیاهه با راههای سفید؟

به نظرم زندگی های امروز ما همون زندگی سفیده که فقط راههای باریکی از سیاهی توش رج خورده .. این سیاهی ها هم بالاخره تموم میشه .. و اگر سیاهی ها نبودن سفیدی ها به چشم می اومدن؟

سلام
کریشنا مورتی زود به ایران معرفی شد (!) حوالی سال 70 ، آن زمان سواد فلسفی در ایران زیاد رونق نداشت و اگر هم کسی کتاب دست اش می گرفت برای پز دادن بود و مردم مشغول سفسطه های کوچه بازاری بودند !!! البته برای برخی بد نشد !؟ برخی هم ؛ مثل جعفر مصفا (!) از ترجمه ی آثارش به نویسنده گی رسیدند و بدک نشد !! ولی روی هم رفته به درد ایرانی جماعت و روحیه ی پرخاشگر و دمدمی مزاجش نمی خورد ...

ابندا همه فکر کردند کرونا شره و منحوسه ولی بعداز 9 ماه حالا آدم می بینه کسانی که این وسط سودجوئی کردند از کرونا بدتر بودند !!
حالا دیگه ... چراغی که روشن می شود معلوم نیست چه سایه ای در ذهن ایجاد می کند !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد