یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

خرید با کلی تخفیف و تردید !!

 

چند روز پیش نوشته بودم که کفشهای ورزشی ام بعد از سالها تحمل وزن و بدسلیقه گی من ؛ حدود بیست سال !! ، از دست من خلاص شدند (!) حتی اگر به قیمت دور انداخته شدن بوده باشد !! و من بعد از بیست سال که می دانستم چه تحفه ای بودند ،  تازه فهمیدم چه عزیزی بودند !!

   

کفش هایی که جایگزین کرده بودم ؛ هرچند حدود 8 سال توی کمد خانه نشین شده بودند (!) ولی هم از نظر قیمت و هم از نظر قیافه نشان می دادند که این کاره نیستند !! و هرچند موقعی که رفتم سراغشان و فهمیدند که حصر خانگی شان تمام شده و دستانش را باز کردند و گفتند : " ما می توانیم ! " ولی می دانستند که توانایی که پشتش دانایی نباشد (!) محکوم به فناست ... و برای همین کارشان به هشت ماه نکشید و هم لایه زیری کفش شکست !! و هم از طرفین منفجر شد (!) بهرحال تحمل یک وزن 95 کیلویی بجز شعار خواص دیگری می طلبد ... جناب استاد کلید که بمدت بیش از سی سال (!) شسته رفته ترین و شیک ترین و خوش صحبتترین فرد در بالادست نظام بود و هیچگاه توانایی اش به چالش کشیده نشده بود (!) در دقیقه ی نودی که کسی انتظارش را نداشت (!) با یک کلید آمد و خوشد را به ملت ایران عرضه کرد !! خوش صحبتی می تواند امتیاز خوبی باشد ولی با حرف زدن قیمت مرغ و دلار و ... کنترل نمی شود !! مرد آن است که لب بندد و بازو بگشاید !!


خلاصه اینکه در ماه گذشته برنامه برای خرید کفش داشتم و قیمت ها عجیب بودند ... یک دوستی داشتیم که در سالهای قبل بهمراه تیم ما در تمرینات والیبال شرکت می کردند و از نظر سابقه و بازی ، یک سر و گردن از ما بالاتر بودند و در سالهای دورتر در انتخابی های تیم ملی هم بودند و اگرچه بدلایلی انتخاب نشده بودند ولی قابلیت های خوبی داشتند !! و اگر در تمرینات ما بودند بی دلیل نبود ...تازه کار ها با تماشای بازی با سابقه ها بهتر حرف را می گیرند تا اینکه مربی صدبار یک حرف را تکرار بکند !! این دوست ما خیلی وقت است که در کار فروش کفش ورزشی می باشند و هر از گاهی دورادور همدیگر را می دیدم !! خلاصه اینکه امروز رفتم مغازه اش و نشستیم پای کمی غیبت و بالاخره خرید کفش !! از یک مارک کفش ، سه جفت برایم آورد ، 250 - 350 - 550 ، قیمت شان بود !! در نگاه اول که عین هم بودند ولی بتدریج که توضیح می داد فرق شان معلوم می شد ... و مدل های دیگر که آنها هم بین 500 تا 900 بودند !! و همگی تولید ایران بودند ؛ روستای تولید کننده فرق می کرد !! یک جفت هم بود که مارکش متعلق به خود چین بود ( و نه کپی مارک های دیگر در چین !! ) و آنها هم البته بقول خودش خریدهای قبلی بودند و 850 می گفت !!


 

یک جفت برداشتم و با 120 هزار تومان تخفیف ( البته به زحمت توانستم پول بدهم !! چون واقعا نمی خواست بگیرد !! ) راهی خانه شدم ... هم کفش داشتم و هم سری پر از تردید !! حدود یک ساعتی هم با هم درددل کرده بودیم و قسمت شیرین خرید همان حرف ها بود !!



واقعا این چه آشفته بازاریست که داریم !! بی خود نیست که وزیر اقتصاد و وزیر بازرگانی در دکه شان نشسته اند(!)  و وزیر دفاع می رود در سوریه طرح های اقتصادی امضا می کند !! بازار اقتصادی ایران یک میدان جنگ است ، و البته یک برنده دارد و آن شیطان و دوستانش هستند !! اگر کسی در این آشفته بازار هنوز روی پای خودش ایستاده باشد مطمئن باشد که قبله ی دل و جیب اش یک جای دیگر است !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
همطاف چهارشنبه 7 آبان 1399 ساعت 08:04 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
یه جمله کاربردی: مرد آن است که لب بندد و بازو بگشاید
و
صندوق بازنشستگی از قبل یه تسهیلات اقساطی برای کفش اجرا می کرد و الان به نظرم وقت مناسبی است برای استفاده. شنیدم گویا تیم کفش ملی! تغییر کرده. طراحی جدید و کیفیت بهتر و ...

سلام
تسهیلات. برای خرید کفش ؟! جل الخالق !!
تیم کفش ملی را ابتدا کفش تیم ملی خواندم و بعد متوجه شدم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد