یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

کفش هایم کو !؟

 

کفشهایم کو

چه کسی بود صدا زد سهراب !

   

یادش بخیر در مجله ی طنز گل آقا ، یک شعری با همین وزن سروده بودند که این گونه آغاز می شد :

هاردادی باشماخ لار

چه کسی می پرتد بر طرفم این داشلار ؟


البته برخی از این شعرها را دردفتری دوباره نویسی کرده بودم و اگر دنبالشان بگردم پیدا می کنم ، پیدا می کنم !! گاهی فکر می کنم کسانی که شعر طنز می گویند پیشگویان زندگی فردای ما هستند !! یاد بزرگان شعر طنز گرامی ، یاد مجله گل آقا هم گرامی ، روح مرحوم گل آقا هم قرین رحمت ( وقتی اسم خودشان را می گویم فکر میکنم فرسنگ ها با او غریبه ام ولی وقتی می گویم گل آقا ، انگار هر روز یک بار او را می بینم !! )

 

من از وقتی که کفش ورزشی نداشتم و از کفش های این و آن استفاده می کردم ؛ ورزشکار بودم !! البته حالا همه دوست دارند گذشته شان را پاک بکنند و طوری حرف بزنند که گویی از صفر شروع کرده و حالا دیوار به دیوار صد ایستاده اند !! هم لیاقت خود را فروتنانه به رخ بکشند و هم استقلال شخصیتی شان را !! من از زندگی ام راضی هستم ، به لطف خانواده از همان حوالی سطحِ زیر متوسط سوار ماشین زندگی شده ام و بعد از سالها تلاش و دوندگی که غالبا با صداقت همراه بود (!) حالا خودم را رسانده ام به سطح زیر متوسط و البته هیچگاه هم آرزوی سطح متوسط و بالا را نداشته و ندارم !! و می دانم اگر بخواهم چگونه می شود به آنجا رسید ، ولی بقول شاعر که فرمود: کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی ارزد !! و اگر کسی با خواندن این دو سطر بگوید که مَثَلی هم هست که می گویند " گربه دست اش به گوشت نرسید و گفت پیف پیف !! " به آنها هم درباره ی این قضاوت شان حق می دهم !!!

 

خلاصه اینکه من ورزش را با کفشهای دیگران شروع کردم و یکی بود که یک گونی کفش فوتبال داشت و وقتی به مسابقه ای می رفتیم (!) همان ابتدای بازی می آورد و می ریخت زمین و هر کسی ، کفشی که به پایش اندازه بود را برمی داشت و می پوشید !! خدا را شکر که آن زمان کرونا نبود !! یک دوستی داشتیم که می گفت : " ما با عَرَق هم بزرگ شده ایم !! " این جمله امروزه شاید حال به هم زن باشد ولی از خیلی از جذابیت های مصنوعی زندگی امروز دلچسب تر بود !! سالها بعد کفش هم خریدیم و ادامه دادیم ولی با کفش های ارزانتر !! و ادامه دادیم تا اینکه رفتیم کارخانه و شدیم جزو تیم والیبال ماشین سازی (!) آن زمان ها ماشین سازی مثل حالا گدا نشده بود و از هر کجایش را نمی دانم ولی اگر با سیلی هم صورت سرخ نگه می داشت ، بمراتب آبرومندانه تر بود !! هر سال یک سهمیه لباس ورزشی و ساک و ... داشتیم ولی یکبار هم نشد که کفش ورزشی بدهند !! در مسابقات کارگری می رفتیم و می دیدیم برخی کارخانجات ، از جمله ایران خودرو و پارس خوردو (!) که دردانه تر بودند و بازیکنان ملی پوش را پوشش می دادند (!) چقدر تیم خوب و یک دستی دارند و البته با کفش های مد روز و خیلی عالی !!

 

سال 87 بود که هوس کردم یک جفت کفش خوب بخرم ... رفتم یک ورزشی فروش خوشنام و باسابقه بود که وسایل تخصصی والیبال می فروخت بنام آبی پوشان !! و کفشها را دید زدم ... همه رقم کفشی داشت و من یک جفت انتخاب کرده و قیمت پرسیدم ، بنده خدا با این تصور که نمی خرم و قیمت می پرسم (!) خیلی بی علاقه گفت : " 88هزار تومان !! " و من گفتم : " لطفا یک جفت شماره 44 بدهید ، ببرم !! " کفش را آورد و جعبه را باز کرد و گفت :" نمی خواهی امتحان بکنی ؟ " گفتم : " اگر شماره اش درست باشد ، من از سایز خودم مطمئنم !! " کفش ها را برداشتم و رفتم سالن !!! یادش بخیر چند ماه بعد با یکی از بزرگان والیبال شهر رفته بودم همان فروشگاه و با دیدن من خندید و گفت : " من گاهی یادم می افتد که با این آقا برخورد خوبی نداشتم !! "

 

خلاصه اینکه رفتم سالن و لباس عوض کرده و وارد میدان شدم و دیدم بچه ها یک جورایی به پاهای من نگاه می کنند !! گفتم :" درک تان میکنم ، سالها این گونه به کفش های مردم نگاه کرده ام !! " البته همه شان یک سر و گردن از من بالاتر بودند و کار من باعث شد تا بروند و همه کفش خوب بخرند و بپوشند !! شاید هم دلشان نمی آمد نصف حقوقشان را بدهند برای یک جفت کفش !! آن کفش های خوب حدود 11 - 12 سال برای من کار کردند و البته صادقانه !! و اگر من کمی خوش سلیقه بودم در نگهداری شاید چند سال دیگر هم کار می کردند !! تا اینکه زیره ی آنها ترک خورد و از چشمم افتاد و گذاشتم در یکی زا سالن ها تا اگر کسی یادش رفته و کفشش را نیاورد ، استفاده بکند !! و یک جفت کفش دیگر داشتم که برایم جائزه داده بودند ، در مسابقات تنیس روی میز و استفاده نکرده بودم و آنها را جایگزین کردم !! هنوز به یک سال نرسیده که باهم هستیم و هفته قبل دیدم به مرز زوار دررفتگی رسیده اند !! کفش اصل و کفش اسل ، از نظر شنیداری یکی هستند ولی وقتی پای کار بیایند !! معلوم می شود اصل کدام هست و اسل کدام !!!

 

امشب در خانه نشستم پشت کامپیوتر و دید زدم ببینم کفش والیبال خوب و یا استوک خوب چی پیدا می کنم که چشمانم سیاهی رفت !! البته از خستگی والیبالی که بازی کرده ام والا نوسانات قیمت در این چند سال همه را آبدیده کرده است ...

 


قیمت ها شاید زیاد بنظر برسند !! ولی تقریبا معادل همان نصف حقوق هستند ... با این تفاوت که با نصفه ی باقیمانده نمی توان خود را به سر برج رساند !! خدا لعنت کند مسببان اوضاع بهم ریخته ی اقتصاد و معیشت مردم را ... حالا باید لعنت را خواند و فوت کرد به هوا ، خدا خودش می داند و نمی رود از کلیدساز محله بپرسد که مسبب اصلی کیست !؟!؟

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد