یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

لالایی با اعداد ...

 

من از همان بدو تولد نوراخانیم روش های خاصی برای خواباندن و آرام کردنش داشتم (!) بهرحال از قدیم برای خوابیدن لالایی لازم بود و من کسانی را دیده ام که در بزرگسالی هم بنوعی برای خود لالایی می خوانند تا بخوابند !!

  

 

این روزها لالایی من برای نوراخانیم بیشتر آموزش اعداد است ولی طرز بیان و نوع تکرار باعث می شود که بخوابد (!) شاید هم می خوابد تا از شر شنیدن خلاص بشود (!؟) چون بعد از خوابیدن من آموزش را قطع می کنم ...


از خواب آور بودن خاصیت ریاضیات و اعداد نباید غافل شد (!) اگر کارتان به بیمارستان و فرشته های زمینی و دکترهایی که پشت ظاهر سفیدپوششان (!) بیشتر روحیه سلاخی دارند (!) افتاده باشد و تجربه اتاق عمل داشته باشید !! می بینید که بعد از تزریق ماده بیهوش کننده ، غالبا از بیمار می خواهند تا شروع کند به شمردن و کار شمردن اغلب به بیش از 7 تا نمی رسد که بیمار بیهوش می شود ... خیلی ها بیهوشی را از تاثیر داروی بیهوشی می دانند ولی برای برخی ها بیهوشی از تاثیر ریاضیات و اعداد است نه از دارو !!!

 

سالهای خیلی دور که ما مدرسه می رفتیم ، بهترین روش برای خوابیدن و البته زود خوابیدن این بود که کتاب ریاضی یا دفترش را جلویمان باز کنیم و چند نگاه کوتاه به آن بیاندازیم تا به خواب برویم ... یک زمانی هم امتحان داشتیم و من رفتم یکی از اتاق ها ( یادش بخیر حیاط قدیمی مان 7 تا اتاق داشت و مسافرخانه ای برود برای خودش !! ) که مثلا می خواهم برای امتحان فردا ریاضی بخوانم (!!) البته بهانه بود تا مرا دنبال کار و خرید نفرستند (!؟) خلاصه اینکه از همان یک ربع ابتدای درس خواندن خوابیدم تا لنگ ظهر (!) وقتی با چشمان بادکرده آمدم پائین ... همسایه مان خانه ی ما بود ( همسایه ها آن زمان جزو جمعیت غیر ساکن خانه بودند !! ) مادرم مرا به او نشان داد و گفت : " طفلی فردا امتحان دارد ، از بس سرش توی کتا بها بوده (!) چشماش پف کرده !! " البته مادر ما زرنگتراز این حرفها بود که سرش کلاه برود ولی بهرحال مادر بود و مادرها دروغ فرزندشان را به رویش نمی آورند  و طوری برخورد می کنند که بچه خودش هم دروغش را باور بکند !!

 

برویم سر موضوع لالایی ... وقتی من و نورا در خانه تنها باشیم ... کمی بازی می کنیم تا خسته بشویم ! ... بعد با ترفند خاصی او را می کشانم پای تابی که در خانه آویزان کرده ام !! ( یادم باشد بپرسم ببینم لوله ی گاز تا چند کیلو را تحمل می کند !؟!؟ ) و ضمن لالایی شروع میکنم به شمردن از یک تا ده !! نوبت اول به ترکی که زبان پدری اش می باشد !! و بعد به فارسی و بعد به عربی و بعد به انگلیسی و در نهایت به فرانسه ... تلفظ ترکی کمی به تلفظ فرانسه نزدیک است و کمی هم خمیرمایه اش را زیاد می کنم و بچه می خوابد !!!

 

اعداد یک تا ده در ژاپنی و چینی هم خوب هستند ولی بیشتر به درد بیدار کردن بچه از خواب می خورند تا خواباندن !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
فایی شنبه 15 شهریور 1399 ساعت 00:56

اول. لالایی های آذری به اون شیرینی و پر از مضامین با مسمی (!؟!؟) بعذ عدد به خورد طفلی میدید‌‌؟!؟

دوم. خدا مادر هایی که دروغ های بچه هاشون رو به روشون نمیارن حفظ کنه!

سوم. هیچ کتابی هروز باعث نشده خوابم ببره. در واقع هروقت خیلی خسته باشم و شرایط خواب نباشه، یه کتاب یا متن دست میگیرم و مثل داروهای بیخوابی عمل میکته. ( حتی بعد چهل ساعت بی خوابی هم خوندن کتاب جواب میده)

اما امان از ملشین و حرکت ماشین!

سلام
لالایی را قدیم می خواندند و مادرها و بالاخص مادربزرگ ها !! حالا بچه می گوید که چه بخوانید تا من بخوابم !؟!؟ مثلا وقنی مادر نوراخانیم بخواهید لالایی بخوانند نورا می گوید ددی فینگیر را بخوان !! یا خاله اش که اهل موسیقی است برایش سمفونی شماره چند بتهوون را تبدیل به لالایی میکند و ...
خدا همه ی مادرها را حفظ کند ، مشروط هم نیست !!
ولی ریاضیات چیز دیگریست !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد