یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

کشکولیات !!

 

امروز چند تا مورد برای ثبت دارم که شروع می کنم به نوشتن (!) هر جا گرهی به کار نوشتن افتاد رها می کنم (!) پشت کی برد نشستن با حضور نوراخانیم کمی سخت است !!

  

 

اول از همه مربوط به خواب نیمه شبی می شود و آن اینکه توی خواب دیدم که یکی دارد به موبایلم زنگ می زند و شماره افتاده ( یعنی نابلد تشریف دارد ! ) ساعت را نگاه کردم و دیدم کمی زیاده دیروقت است ؛ حالا چند بود یادم نیست !! جواب دادم و گفت که اسنپ است !! یادم نمی آمد که اسنپ خواسته باشم (!) آنهم آن وقت شب (!) خلاصه اینکه گفتم شاید اشتباهی شده و قطع کردم و گوشی را نگاه کردم و دیدم نوراخانیم برایم اسنپ گرفته است !!! آنهم کجا !؟ مشهد !! مبلغش هم جالب بود !؟ 900هزار تومان !! خلاصه اینکه گوشی دوباره زنگ خوررد و راننده اعلام کرد که در مبدا حضور دارد !! مبدا هم در خانه مان بود و از پنجره نگاه کردم و دیدم یک چیزی شبیه آردی یا پژو با چراغ های روشن پائین هست !! گزینه لغو هم کار نمی کرد و پیام می داد که سرویس در نظر گرفته شده است و اگر خود راننده بخواهد لغو می شود وگرنه از حسابم کم می شود !! خدا را شکر که حساب هایم در خواب پر پول بودند !! یکی از برگ های برنده ی دولت تدبیر این بود که دلخوشی ها را به خواب مردم برد !!


پائین رفتم تا ببینم موضوع چیه !! و اطلاع بدهم که اشتباهی رخ داده !! و راهیش کنم تا برود !! یک راننده خوش تیپ از نوع مشهد برو (!) بود و انگار از زمان خواستن ماشین ، مشغول جمع کردن وسایلش بود و قبل از مسافر خودش نیت مشهد را بسته بود و راهی شده بود !! شاید در خانه چند نفری هم راهیش کرده بودند و از زیر قرآن رد کرده بودند !! من هرچی توضیح می دادم قبول نمی کرد و می گفت که نمی شود و کلی برنامه چیده و آماده شده است تا مرا به مشهد ببرد !! مصیبتی شده بود و حتی من رضایت دادم که پول از حسابم کم بشود (!) ولی او قبول نمی کرد که مسئله پول نیست (!) من باید شما را ببرم مشهد !!!!

 

از خواب بیدار شدم و نورا را بردم توی تختخوابش گذاشتم ... اخیرا کنار من می خوابد و تا پاشنه اش را توی چشم من نکند (!) خوابش نمی گیرد !! ... برگشتنی خانم پرسید چه خبر !؟ گفتم : " دو ساعت بود با یک راننده درگیر بودم !!" و بعد فکر کردم که 900هزار تومان زیاد هم نبوده (!) برای یک آردی رفت و برگشت از تبریز به مشهد (!) همینقدر پول بنزین می شود !!! ناصرالدین شاه قاجار با همه ی بی لیاقتی اش ( بنوشته ی مورخین قلم به مزد پهلوی !) با یک تومان دو فقره ماشین از فرنگ خریده بود؛ چون پول خرد نداشت و ماشین را پنج قران قیمت داده بودند !! تازه نفت هم پیدا نشده بود !! قحطی هم بیداد می کرد !! و طاعون هزار برابر کرونا تلفات گرفته بود !!

 

امروز یکی از اقوام پایتخت نشین ، تصویر اسنپ درخواستی را استوری کرده بود که در مقیاس یک بیستم خوابم بود و بنوعی برای من جالب و دلچسب !!

 

 

===

 

بیمه ماشین تمام شده بود و روز آخرش افتاده بود به عاشورا !! یعنی من برای خودم ظهر عاشورائی داشتم اساسی !! خبر هم گرفتم و گفتند می شود حدود 2.280هزار تومان !! خلاصه اینکه یکی نیست ما را بیمه بکند !! دولت ماشین را گران می کند و از آن طرف هم بیمه را گرانتر می کند و بقول قدیمی ها " بیر اَت سالیر ، بیر پیتی ! " خدا را شکر که فهمیدیم تدبیر یعنی چی !! تا این دولت نیامده بود من همش به دولت آقای غریق (!) لعنت و نفرین می فرستادم (!؟) ولی با آمدن دولت آقای کلید (!) آن لامرحوم از صدر لیست نفرین پائین رفته است !!!!!

 

به یکی زنگ زدم که آشنا بود ... گفت عکس مدارک را بفرست !! گفتم شرایط را جوری بگیر که نیفتم (!) گفت :" کارهای اداری اش را می کنم و بعد به آنجا هم می رسیم !! " کمی زیاده نسیه شد و ترسیدم در تنگنا بیافتم !! به دوست دیگری زنگ زدم و گفت که خبر می گیرم و می گویم ... کمی بعد تماس گرفت و گفت : "  تقریبا همان مبلغ می شود البته نصف را اول بده و شش تا چک بده برای بقیه در ششماه(!) چگونه می توانی بدهی (!؟) " گفتم : "حال چک دادن ندارم که باید از یکی بگیرم و حیف است آدم چک را معطل مبلغ کوچک بکند !! بگو سر موعد کارت به کارت می کنم !! " و کمی بعد خبر داد که گفت مسئله ای نیست و شماره کارت داد !! نصف مبلغ را واریز کردم و بقیه هم ماند تا اطلاع بدهد !! دو روز گذشته به دلیل اشکال در سیستم بیمه نامه ارور می داد (!) و بالاخره امروز اس ام اس آمد که آقا راحت باشید که بیمه شدید ، علی برکت الله !!!!  وقتی کار بیمه حل شد این مَثَل یادم افتاد : " در نومیدی بسی امیداست / پایان شب سیه سپید است " تا پایان این تدبیر چه بشود !؟!؟

 

===

 

ظهر پسرعمویم از تهران زنگ زد برای احوالپرسی از خودم و نوراخانیم و برادر کوچکم که اسیر دست طبیبان نامسلمان (!) است ... و  خبری هم داد د رمورد جریان انفجار مخزن گاز خودروی فامیل مان که به اخبار سراسری هم رسیده بود(!) و بنده خدا اشکال فنی در مخزن گاز داشت و معاینه هم نداشت و علاوه بر ماشین خودش ، یک نیسان آبی و یک پراید هم شدیدا آسیب دیده و البته به جایگاه هم آسیب زده و چیزی حدود 800 میلیون تاوان برایش متصور شده اند !!!

 

از دوگانه سوز بودن ماشینم پرسید و گفتم که ما یک گانه سوز هستیم و مثل خیلی ها نیستیم که از شصت جا می توانند بخورند و معده شان هم درد نمی گیرد !! و پرسید بنزین کفاف می کند که جواب دادم سهمیه بنزین دولت تدبیر صَرفِ خواب نوراخانیم می شود و بقیه کارها را به نرخ ترامپ می زنیم !! و دلش به حالم سوخت و گفت که یک کارت برایم می فرستد تا از آن استفاده کنم و رنگ و رویی به کارتم بیاید !! از قدیم شنیده بودیم که توی تهران پول ریخته است !؟ کمی باور داشتیم !! حالا مطمئن شدیم که تا نباشد چیزکی مردم نگوید چیزها !! باید ما کارت بفرستیم برای پایتختی های گیر مانده در ترافیک های روزانه ؛ آنها برای ما کارت می فرستند !!


موقع برگشتن به خانه کمی خرید لازم بودیم و رفتم سوپری سر کوچه !! همش چند قلم جنس گرفته بودم و تا بالا بیایم نفسم بریده بود ... موقع باز کردن در خانه وسایل را به یک دستم دادم و هر پنج انگشتم مشغول بودند !!



با خودم فکر کردم اگر خدا در خلقت فقط حضرت آدم را در نظر گرفته بود به دادن یک انگشت برای رای دادن و احیانا پاک کردن بینی (!) اکتفا می کرد !! ولی بچه های آدم را و سرنوشت شان را می دانسته برای همین کلی انگشت برایشان منظور کرده است !! البته برخی را اگر هشت پا هم خلق می کرد باز برای دوندگی و گره زدن سر و ته زندگی ، مجبور بودند دو پا هم از اقوام قرض بکنند !!

 

===


عصر با نوراخانیم رفته بودیم پارک گردی ؛ آنهم از نوع شاهگلی اش ... دو ساعت آنجا بودیم و اولیه سرسره بازی را تجربه فرمودند !!



یک دختر بچه 7-8 ساله هم بود که کلی در این کار نوراخانیم را همراهی کرد ... داستانش مفصل است ، بماند برای بعد ...


کشکول مان لبریز شد !!

 

* تعبیر خوابمان اگر رفتن به مشهد باشد ( انشاءالله ) بنزین اش هم بزودی می رسد ( انشاءلله ) !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
فایی چهارشنبه 12 شهریور 1399 ساعت 23:03




اون جوک که میگفت تا هزارچهارصد دووم بیاریم دیگه نامیرا میشیم یادم اومد....


و البته نمیدونم چرا فیلم پلتفورم نیز!

سلام
مطمئنا تا 1800 هم دووم میاریم ... ما چند هزار ساله که فقط دووم آوردیم !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد