یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

حس خوب همرنگ بودن !!

 

و خلاصه اینکه بعد از یکی دو روز خبردار شدم که پلیس آمریکا یک سیاه پوست را توی خیابان و در حال بازداشت کشته است ؛ بطرز ناجور و دلخراش و خیلی وحشیانه ای (!) البته این چیزی بود که می شد توی تصویر دید !!

 

 

و من به تمام تصاویر جهان مشکوکم !!  حتی به عکس هایی که از طبیعت می گیرم !؟ چرا که آنها هم تمام حقیقت را بازگو نمی کنند !! من موقع کادربندی چیزهایی که دوست دارم را در بهترین جای قا ب عکس می گذارم و چیزهایی که دوست ندارم را حذف میکنم !! و یا بعد از گرفتن عکس در خانه آنها برش داده و حذف میکنم !! چیزهایی که هستند ولی من دوست دارم نباشند ؛ مثل یک عالمه آشغال که مردم فهیم در طبیعت می ریزند و هیچ عکسی نیست که اتفاقی گرفته شود و حاوی این آشغال ها نباشد !؟ و چرا ما آنها را حذف می کنیم !؟ برای اینکه عکس مان زیبا دیده شود و نگاه بیننده معطوف به ناهنجاری های موجود نباشد !! و احیانا یک در هزار بیننده خارجی عکس های ما در شبکه های مجازی (!) متوجه نشود که این طبیعت ماست و این روال زندگی روزمره ماست که با آن این کار را می کنیم و البته نه تنها در طبیعت که توی کوچه و خیابان و شهر و روستا !! و آیا این فریب است یا هنر !؟


چرا ما از آنچه هستیم گریزانیم ... و آیا این تعریف برای هنر جامع تر و زیباتر نیست که : " هنر ، گریز از آنچه هست ! " و هنر والا آن است که مستقیما در خدمت فریب بوده باشد !؟ یعنی شما بی رحمانه با طبیعت برخورد بکنید و بعد موقع شنیدن خبر آتش سوزی در فلان منطقه ی جنگلی ، آه بکشید و ژست طبیعت دوستانه بگیرید !! یا هر روز در حال تضییع حقوق دیگران باشید و این امر در زندگی روزمره تان جاری باشد؛ فرقی نمی کند که موقع رانندگی در خیابان باشد یا سر شغل شریفتان که خدمت رسانی به مردم می باشد و یا وقتی دارید زیرمیزی خلافی را قانونی می کنید و یا حقی که متعلق به شما نیست را یواشکی مال خود می کنید و یا حتی توهین هایی که برای دلخوشی و خنده های دورهمی هایتان به اقوام دور و برتان نثار می کنید !!! و اگر بتوانید آنها را جمع بزنید در هر ماه باندازه ی یک دیه ی کامل انسان (!!؟) عدم رعایت حقوق دیگران در پرونده ی زندگی به ظاهر پاک تان باشد و آن وقت بخاطر قتل انسانی در دوردستی که نه فرهنگ تان با آنها همسو می باشد و نه می دانید از کجا به آنجا رسیده اند !! و چه تصویری برای تماشای شما و سمت و سو دادن به احساسات شما ترتیب داده شده است (!؟) صفحه ی فضای مجازی تان را سیاه بکنید !!!

 

به نظر من وقتی اتفاقی در جهان می افتد ؛ چه آتش سوزی در جنگل های کهکلویه باشد ، چه سیل در سیستان ، چه زلزله در هرمزگان و ... و چه مرگی باشد در شمال و چه قتلی باشد در جنوب و یا مرگی در آنسوی کره خاکی (!) به جای زمزمه ی شعر معروف سعدی که فرموده بود : بنی آدم اعضای یکدیگرند !! کمی تامل بکنند و ببینند نکته ی اصلی این شعر کجاست !؟ در متحد بودن یا در آدم بودن !!؟ و آن وقت ببینند اصلا این شعر شامل حالشان می شود (!) و بعد بروند ژست مربوطه را بگیرند ...

 

نظرات 2 + ارسال نظر
محمدرضا چهارشنبه 14 خرداد 1399 ساعت 20:11

سلام
حالا که برای توضیح کامل مطلبتان مثال از عکاسی آوردید و اشاره به حذف موارد اضافی و ناهنجار در کادر عکس و ایضا زیبا نشان دادن آن کردید .حتما می دانید بعضی عکاسان امروزی و به اصطلاح خودشان ( آپدیت } و به روز ( البته به روز بودن در قبال نرخ !! یا مسایل فنی و هنری ؟) گاها آنها هم دستکاریهایی در عکس انجام میدهند ونه از بابت زیبایی بلکه برای زیاد کردن پیاز داغ مشکلات و ناهنجاری ها و از این قبیل که این کار را خلق اثر هنری !! میدانند البته نشان دادن معضلات اجتماع در قالب عکس و تصویر بسیار کار هنرمندانه ای است . به شرطی که مطابق قوانین عکاسی حرفه ای جنبه مستند بودن عکس از میان نرود .فکر میکنم الان این صفحه سیاه کردن در اینستا گرام هم که اشاره فرمودید بی ارتباط با این قضیه نباشد که قبلا ها به کارها سیاه نمایی !! گفته میشد .

سلام
بنظرم یکی از نام های عصری که در آن زندگی می کنیم عصر سیاه نمایی باشد !!

نگین چهارشنبه 14 خرداد 1399 ساعت 22:08

سلام

من این خبر رو شنیدم، یکی دو روز بی تفاوت بودم بعد رفتم سرچ کنم ببینم ماجرا چی بوده که قبل از اینکه جناب گوگل زحمت معرفی سایتهای درج این خبر رو بکشه، منصرف شدم و بستم صفحه رو .. با این دلیل که مگه قراره من از همه اخبار بد جهان مطلع باشم؟!

به اندازه کافی حالمون خراب هست ...

سلام
شنیدن بد نیست ولی ژست نامربوط گرفتن اصلا خوب نیست !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد