یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

روزهای خوب عمر ...

 

این روزها من حس خوبی دارم !! و خوشحالترم از این بابت که اتفاقات روزمره کمترین تاثیر را در حسی که دارم ، دارند !! اتفاقات روزمره مانند وزیدن بادهای موافق و ناموافق هستند که می آیند و می روند !؟ گاه خوشآیند هستند و گاه طوفانی (!) ولی هرچه هستند گذرا هستند ...

   

دیروز بعد از ظهر فیلمی تماشا کردم از طریق اینترنت ... نام فیلم " هرگز رشد نکن ! " بود ...


گاهی اوقات که فرصتی برای کارهای خوشآیندم ندارم و وقت اضافی می آورم (!) می روم سراغ فیلم دیدن !! من همیشه فیلم های وسترنی را دوست داشته و دارم ... از اکثر فیلم های امروزی که سعی می کنند مسایل ساده را بپیچانند خوشم نمی آید (!) هرچند از فیلمهای پیچیده هم زیاد بدم نمی آید ؛ ولی از فیلم های وسترنی بیشتر خوشم می آید !!؟ اگر چیزی ندهند ، چیزی هم نمی گیرند !! و اگر هم بدهند از ساده ترین راه آن را بروز می دهند ؛ گاه چندین نفر روی زمین ولو می شوند برای نشان دادن یک حس بد و چند نفری دوباره روی زمین ولو می شوند برای نشان دادن یک حس خوب !! این فیلم ها اساس زندگی غربی هستند و نشان دهنده آزادی انسان و انتخاب هایش در گذر زمان !! گاه برخی صحنه ها تلخ هستند و گاه شیرین !! ولی هیچگاه در آنها اصراری بر قبولاندن نیست !! خوب و بد هر دو دراین فیلم ها می میرند و هیچکدام فناناپذیر نیستند !! انسان ها آزادند که انتخاب بکنند که خوب باشند یا بد و همانقدر هم در منگنه انتخاب بین خوبی و بدی هستند ...

 

وقتی در سایت آپارات چشمم به فیلم " هرگز رشد نکن " افتاد ... بیشتر جذب یک توی پارنتزی شدم که جلوی نام فیلم بود و نوشته بود ( پیشنهادی ! ) دیروز آن را باز کردم و تماشا کردیم ، من جلوی مونیتور وبدم و بانو در پشت سرم و در حالیکه مشغول بود زیرچشمی فیلم را هم می دید !! نوراخانیم هم در اطراف بود و یک تنه داشت وظیفه ی خطیر حواس پرت کنی را انجام می داد !!

 

فضای فیلم کمی سنگین بود (!) و کمی سیاه (!) کمی هم تلخ بود (!) کمی هم نتراشیده بود (!) حس های موجود نَشُسته و تا نخورده بودند (!) ولی واقعی بودند !! مثل این بود که آدم شکلات تلخ بخورد از نوع بالای 90% !! طبیعی هم بود که چنین باشد !؟ وقتی به موضوعاتی که می شد از آنها بیست فیلم چند ساعته ساخت را در یک جای تنگ یک و نیم ساعته پرداخته شده بود (!) معلوم بود که حس ها پا روی هم می گذاشتند و به هم تنه می زدند !! فضای خشک مذهبی (!) بر نیمی از فیلم سایه افکنده بود و فضای آزادی دلبخواهی (!) بر نیم دیگر فیلم حاکم بود !! و از همه بهتر  دست بسته بودن قانون بود ... هم آزادی لجام گسیخته و هم نمادمذهبی فیلم هر دو خشن و بی انعطاف بودند و راه خود را تا انتها رفتند !!

 

من خوشم آمده بود و راضی بودم از تماشا ولی بانو زیاد خوشش نیامده بود و تلخی فیلم به مذاقش ننشسته بود ...

 

از همه بیشتر انتخاب نام فیلم برایم جالب بود ... " هرگز رشد نکن ! " در نگاه اول کمی منفی بنظر می آید چون رشد در نظر اول یک روند مثبت و خوب است !! ولی هرچیزی قابل رشد است ؛ علف هرز هم رشد می کند !! انتخاب در برخی سطوح ایرادی ندارد ولی اگر بدون مطالعه و بدون شناخت بخواهد بصورت طولی و باچند تابع خطی و منطقی ساده رشد بکند (!) منجر به فساد می شود ... فرقی ندارد در چه راستایی بوده باشد !!

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین چهارشنبه 7 خرداد 1399 ساعت 20:39

سلام

ای جانم به نورا خانیم گل ، دمش گرم! من همیشه بخش های نورایی رو هایلایت میخونم!

منم هیچوقت درک نکردم چرا همسر جان فیلمهای وسترن رو دوست داره!

این بخش رو متوجه نشدم
از همه بهتر دست بسته بودن قانون بود؟
یا از همه بدتر؟

سلام
مشغولیت های نورائی هم همیشه هایلات هستند ...
تا حالا دلیلشو نپرسیده اید !؟
مگر در زندگی روزمره ما قانون دست بسته نیست !؟ شاید برای برخی ها این بد باشد ولی برای برخی ها هم خوب جواب می دهد !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد