یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

طی شد اردیبهشت و شد خرداد !!

 

این را عنوان کردم تا بگویم درست است که کل ماوقع یادم رفته ولی دیشب در خواب قبل از سحری در کار شعر و شاعری بودم و ... و محفل هم خیلی خاص و از نوع خیلی قدیمی بود (!) شاید هم عصر رودکی شده بودم !!

  

 

دیشب مهمان داشتیم و خواص تشریف آورده بودند برای افطاری ... جمعی که آمده بودند اولا در دوران قرنطینه هم باهم رفت و آمد داشتیم و بنوعی قرنطینه ی جمعی داشتیم ( مادرم و خانواده برادر بزرگم و اهالی خانه مادربانو که تنها به خانه های هم رفت و آمد داشتیم !! ) و دیگر اینکه ما اخلاقا کسی را دعوت نکرده بودیم و اینها هم خودشان خودشان را دعوت کرده بودند !!

 

بازار بازی و شلوغی برای نوراخانیم مهیا بود و بقول گفتنی : از هر طرف نگاری !! یعنی همه ی افراد دلخواهش رادر یکجا داشت و کیفش کوک بود !! خاصه پسرعموی بزرگش که بقول برادرم او را که می بیند همه را فراموش می کند !! مثلا در زمان ورود به خانه به علی می گویند که عقب بماند و بعدا بیاید تا آنها هم بتوانند با نوراخانیم خوش و بش بکنند !! ولی نورا یک جورایی آنها را رد می کند و پشت سرشان را نگاه می کند تا ببیند علی می آید و آنوقت یک عیییی می گوید که همه حساب کار دستشان بیاید !!

 

وقتی نورا خانیم باشد ، همه باید مواظب باشند تا موبایلشان دیده نشود و مخفی بکنند !! چون عشق موبایل است و بلافاصله داد و هوار راه انداخته و موبایل را می گیرد !! بغیر از شیرینکاری هایی که با موبایل دارد و مثلا یه وری می گیرد که شبیه گرفتن عکس سلفی می باشد !! در کاربا موبایلاز پدرش واردتر است !! یکی زا کارهایش این است که در دفتر تلفن من شماره وارد می کند و من هر روز با چیزهایی تازه روبرو یم شوم که خیلی عجیب و شگفت آور است !! شماره هایی هم که وارد می کند از دورمعلوم هستند انگشت را روی صفحه می گذارد و یک عدد ده بیست رقمی وارد می کند !! دیروز یکی را پاک کردم که چیزی شبیه این بود 555555848644444.tryrhggggg  البته دوست داشتم قبل از پاک کردن شماره را بگیرم ببینم کسی جواب می دهد !!!

 

اردیبشهت هم مثل فروردین و اسفند (!) بی سر و صدا رفت و جایش را به خرداد داد !!!!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد