چند قدم با بهار

چند روزی بود که فوتورافچی تماس می گرفت برای تجدید دیدار !! بالاخره مردم خواسته یا ناخواسته در قرنطینه هستند و دیدارهای اتفاقی و هر از گاهی هم باید طبق برنامه باشد و ... امروز در خانه بودم و تماسی برقرار شد و قرار شد بیاید دنبالم و برویم دوری بزنیم ...

حوالی ساعت 11/30 باهم قرار را مدار کردیم و یک ربع بیشتر باهم نبودیم و هنوز فرصت غیبت فراهم نشده بود که خانمش زنگ زد و قرار شد برود یک جایی !! زا قرار معلوم مادربزرگ خانمش فوت کرده بود و امروز سومش بود و باید می رفت خانه ی متوفا (!) چون مادرخانمش آنجا بود و ناگزیر بود !! زندگی همین است ، کسانی که یک عمر گریزپا شریف دارند عمری را هم به تاوان آن باید ناگزیرپا بشوند !!

خلاصه اینکه کنار پارک شاهگلی من پیاده شدم و تا برود به کارش برسد و قدم زنان به خانه برگشتم ... محوطه بالایی شاهگلی بودم و عده ی زیادی در حال قدم زدن بودند !! برخی با ماسک و برخی بدون ماسک !! برخی هم ماسک داشتند ولی آویزان از گوششان بود و مشغول صحبت بودند !!

نمی دانم قیمت تمام شده ی ماسک چند است ولی حالا که بازارش گرم است و ماسک نیم پارسه را می دهند دو - سه پارسه و ماسک 5پارسه را می دهند 10 - 15 پارسه (!) حداقل کش اش را بلندتر بردارند تا مردم بجای آویزان کردن از گوش (!) دور سرشان بیاندازند !!! فردا پسفردا باید کلی هم هزینه بکنند تا گوشهایشان که عین گوش اجنه شده است را دوباره بخوابانند تا به این طرف و آنطرف لباسشان گیر نکند !!؟؟

آسمان آبی بود و ابرهایی هم برای خودشان می چریدند ولیاز شانس من آفتاب بازیگوش هم رفته بود و پشت ابرهای پرت و پلا مخفی شده بود !! برای همین نور کافی برای عکاسی با موبایل وجود نداشت ولی خلوتی و شکوفه ها و برخی چشم اندازها زیبا بودند و برای همین چند تا عکس بهاری گرفتم ...