یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

هفده بدر !!

 

یکی از خوانندگان نوشته بودند که شانزده بدر در خانه برادربزرگ (!) و این مورد هم محقق شد ولی با یک روز تاخیر !!! شانزده بدر را خانه مادرم بودیم ... عصر مادرم زنگ زده بود که کلیدهایش در خانه مانده است و برای همین رفتیم خانه ی مادرم ؛ چون من کلیدهای خانه را دارم !!

   

شام هم آنجا بودیم و بعد از شام به خانه برگشتیم ... مورد خاصی هم نبود الا اینکه رفتم دو تا سنگک بخرم و کسی نبود و منتظر بودم که نوجوانی وارد شد و پرسید : " شما هم نان می خواهید بخرید !! " ( منظورش این بود که زیاد می گیرم یا یکی !؟ ) و من گفتم :" مگر اینجا چیز دیگری هم می فروشند !!؟؟ " یک دفعه متوجه حرفی شد که زده بود و باهم خندیدیم ...

 

دیروز عصر و ایضا شب ، خیابان ها شلوغ شده بود (!!) شاید مردم متوجه شده بودند که کرونا رفته است ... بعید هم نبود ، در اینجا مردم گاهی یک الا دو هفته از دولت جلوتر هستند (!)

 

امرز یک کار ضرری (!!) داشتیم ... یکی دو تا نمایندگی سایپا رفتیم !! ولی به لطف کرونا ساز اکوک خدمات پس از فروش کله پاتر و بی صاحبتر شده است ... رفتیم و دادیم اشکال موجود را در خارج از نمایندگی برایمان رفع کردند ... الهی که فک و فامیل خودروسازها کرونایی بشوند !!!

 

یکی دو ساعتی فرصت داشتیم و برای ناهار و هفده بدر (!!!) رفتیم خانه برادر  ... آفتاب بود و نورا خانیم هم تاب بازی رد و هم قدم زدن تمرین کرد

 

 

 

 

 


نظرات 1 + ارسال نظر
Baran دوشنبه 18 فروردین 1399 ساعت 16:51

به به،نورا خانیم عزیزدرکنارشکوفه های معطر احوالِ،حیاط خان عمو

دست شما درد نکنه آقای دادو.خیلی ممنون بابت تصاویر زیبا.این حیاط و
آن زیر زمین (درچهارفصل از سال)خیلی با صفا و
دوست داشتنی است؛و حس خیلی خوبی رو منتقل میکنند...

دست باغبون(پشت سر نوراخانیم،یک بیل، به دیوار تکیه زده) شونم درد نکنه،به اتفاق عزیزان عزیز،همیشه سلامت باشندو
باشید
راستی،صاویری که خاله خانمِ نوراخانیم ،ارسال کرده بودن،باتشکر از ایشان،بسیارزیبا بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد