رنگ بهاری ...

حوالی ظهر نوراخانیم خوابش می آمد ولی شلوغی می کرد، تا اینکه از مبل بالا رفت و با کله آمد پائین !! این جور مواقع خواب بهمراه گریه راحتتر می آید !!! ما که در عنفوان نوزادی بودیم (!) رسم بود که کودک را بهمراه گریه می خواباندند که فرموده اند : "چشمان نمناک به خواب نزدیک تر هستند !! "

  

و خلاصه اینکه رفتیم کمی ماشین گردی کنیم تا نوراخانیم بخوابد !! توی تختش که می خوابد ( البته موقع روز ! ) به یک ساعت نمی رسد که بیدار می شود ولی توی ماشین تا دو ساعت و بیشتر هم می خوابد !! خلاصه اینکه یک دوری با ماشین زدیم و از ابتدا تا انتها نوراخانیم در خواب بودند ...

سری به شرق شهر زدیم و در مزارع سبزی باغات اطراف شهر ، درختان به شکوفه نشسته را نگاه کردیم و یکی دو تا عکس هم گرفتیم ... بهار آمده ؛ باران هم که گهگاه می زند ؛ شکوفه ها هم آمده اند !! هوا باندازه ی کافی تمیز و شهر باندازه خلوت !! البته برخی جاها هنوز خبری از خلوتی نیست و انگار در ساعت مشخصی ضروریات مردم باهم تلاقی می کند !؟!؟ مثلا همه تا دیروقت بیدارند و دیروقت بیدار می شوند و باهم برای خرید ضروری نان می آیند بیرون و یا شاید از تلویزیون ساعت خرید ملزومات ضروری را 11 تا 13 زده اند !!

 

این چند فقره را هم بالدیز خانیم از حیات خانه شان گرفته و ارسال کرده اند ...

از اینکه در ایام قرنطینه بیاد هم هستید و از آلبوم هایتان عکس های قدیمی پیدا کرده برای هم می فرستید و یا با عکس های جدید که از طبقات بالای برج ها گرفته و به طبقه اولی ها ارسال می کنید (!) کمال امتنان و قدردانی کمیته ملی مبارزه با کرونا را می رسانیم !!