خبر کوتاه بود ...

صبح آدینه را با خبر شهادت قاسم سلیمانی آغاز کردیم ...

خبر شاید شوکه کننده بود؛ حتی برای همه (!) ولی حتی ساده ترین منطق ها هم برای هضم آن مشکل نخواهد داشت !! سردار سلیمانی اگر در تختخوابی در فرمانیه و یا جائی مانند استخر همایونی فوت می کرد جای شک داشت و پذیرفتن آن سخت بود !! ولی برای کسی که در نوک پیکان مقاومت زندگی می کرد ، مرگ باندازه ی بازدَم یک تنفس با دَمِ زندگی فاصله داشت !!

روزهای سختی در پیش خواهد بود ... روزهایی که باید انتظار دوستان و انتظار دشمنان را به پایان ببرد !!

این خبر شاید برخی را خوشحال و برخی را ناراحت کرده باشد !؟ چرا که مقاومت مرز صفرِ بین دوستان و دشمنان است !! ولی مطمئنا خیلی ها را بیدار خواهد کرد ... برای هر کسی نمی توان از تاریخ شاهد آورد چرا که خیلی ها باندازه ی عمرشان ارزش ندارند ، چه برسد باندازه ی تاریخ (!) ولی برای مردی بزرگ می توان شاهدی مردانه از تاریخ آورد ؛ وقتی علی (ع) را در مسجد کوفه شهید کردند ، عده ای در شام خوشحالی کردند ( این جای تعجب نداشت ! ) ولی عده ی دیگری هم بودند که با تعجب از همدیگر پرسیدند علی در مسجد چه کار می کرد !؟ مگر علی نماز می خواند !؟