یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

زندگی روی طاقچه ی عادت !!

 

یکی دو سالی می شود که ما پنجشنبه ها مهمان خانه ی مادربانو هستیم و شب هم می مانیم و خلاصه اینکه جمعه مان بنوعی ادامه ی پنجشنبه مان می باشد تا هر کجا که کش بیاید ...

   

هفته ی قبل بدلیل اینکه مادربانو عصر باید به رادیولوژی می رفت برای تهیه نوارعصبی از دستانش (!) قرار شد که قرار پنجشنبه را کنسل کنیم و رفتیم خانه ی مادرم ... نه اینکه قسم خورده باشیم که پنجشنبه در خانه نباشیم !!؟ پنجشنبه ها بانو ترافیک کلاس دارد و صبح تا شام بوق اشغال می زند و صبح ها که با نورا در خانه هستم و ظه رهم یک کلاس در خانه دارد که خودش مشقتی ست نورا نگاه داشتن (!؟) چون علاقه ی زیادی به شاگرد مامانش دارد و این دو ساعت باندازه ی یک روز زحمت می برد !! و دیگر اینکه برای بعد از ظهر پنجشنبه ها یا خانه ی مادربانو یا خانه ی مادرم می رویم تا تنوعی باشد و هوای بچه کمی عوض بشود !!!


و اممما چرا دستان مادربانو نیاز به پزشک یافته است برای تنویر افکار عمومی ( یاد بگیر آقوی وزیر !! ) مادربانو که این روزها یک استادکار در زمینه صنایع مستظرفه و مصنوعات مسی می باشد در سالهای گذشته کارهیا دستی زیادی در زمینه مس داشتند و همین کار زیاد در گذشته و شاید تعطیل کردن باعث شده تا عضلات دست اش همکاری نکنند و برای همین پیش پزشک رفته و برای نوار عصبی نوشته بودند !!! یک چنین موردی در سالهای قبل برای زانوی من هم پیش آمده بود و بعد از کمی خوددرمانی خطرناک (!) دوباره به کوه رفتم و مورد حل شد (!!)

 

شب پنجشنبه به خانه برگشتیم و به لطف شب بیداری نوراخانیم کارمان به 3 شب هم کشید و بالاخره خوابیدیم از نوع جمعه خوابیدن خیلی ها و تا ساعت 11 خواب بودم و بعد زا ظهر قرار شد بروم خانه ی برادر بزرگم ببینم اوضاع سفارشات چگونه هست و اصلا یادم نبود که جمعه است ( از روی عادت ! ) حدود یک ربعی پیاده رفتم تا به مترو برسم و ناگهان با در بسته ی مترو روبرو شدم و دیدم که نوشته روزهای جمعه از ساعت 11 تا 14 در خدمتگزاری خلق می باشد !! مسیرم جوری شده بود که منتظر اتوبوس شدن صرف نمی کرد و برای همین باز مسیری را پیاده رفتم تا به اتوبوس برسم !!

 

دیروز پیامک آمد که یارانه ی من قطع خواهد شد !؟!؟ یارانه ی من از زمان مجردی و بعد از فوت پدرم به حساب مادرم ریخته می شود !!! قبل از فوت پدر که معلوم نبود می گیریم یا نه و معلوم هم نشد !! بعداً رفتم و مادرم را سرپرست خانوار نوشتم و یارانه ام را هم او برمی داشت و هرماه به سفر اروپا و مسکو و ... می رفت !! بعد از ازدواج هم یارانه من در حساب مادرم مانده بود و یارانه ی بانو در حساب مادربانو !!! چند وقت پیش یکی پرسید که یارانه ی نورا کجا می رود و جواب دادم که دنبالش نرفته ام و می رود به فلسطین !!  خلاصه اینکه کاری هم نداشتم فقط اینکه بعد از قطع از من می پرسید که حقوقم چقدر است خیلی اذیت شدم و یکی یکی اموات اهل کابینه را درآوردم و تکان داده و چپاندم توی قبرشان که حرامزاده ها مگر من بازاری ام که خبر ندارید !! فیش حقوقی من معلوم است !؟ اینهم از آن روش های قدیمی و خیلی چیپی هست که زمانی در آگاهی ها و بعدها در کمیته ها مرسوم بود که یکی را می گرفتند و کتک می زدند و  او باید خودش سعی می کرد تا بیگناهی اش را ثابت بکند نه اینکه به خاطر گناهی گرفته باشند !!!

 

یادم نرفته من سالها قبل که بیمه ام را انتقال می دادم به " بیمه آینده ساز " به دوستانم گفته بودم که زمانی می رسد که می بینید که مرا گرفته اند و می خواهند اعدام بکنند ؛ نه بخاطر پست و مقامی که داشته باشم فقط بدلیل اینکه اسم مرا در لیست بیمه ای می بینند که در آن لیست همه وزیرو مشاور رئیس جمهور و نماینده مجلس هستند و فکر می کنند که منهم از آنها بوده ام !! حالا قبل از اعدام به همان حرفم رسیده ام و فکر کرده اند چون اسم من در لیستی هست که اسم جهانگیری و ... هست (!) پس منهم میلیاردر هستم و از طبقه مرفه هستم !!!! و یارانه ام را قطع کرده اند !! خدا از مسببین بدبختی مردم قطعِ رحِم بکند !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین دوشنبه 9 دی 1398 ساعت 21:43

سلام

اگه نزدیک بودم برای اون دو ساعت خودم میومدم بعنوان مادربزرگ سوم(!) نورا جان را میبردم و شب برمیگردوندم!

در مورد چسبندگی عصبهای دست معمولا وقتی از دست کار سنگین کشیده بشه کانال هایی که عصب ازشون عبور میکنه تنگ میشن و عصب چسبندگی پیدا میکنه و باعث مور مور شدن یا خواب رفتن دست میشه ..
اینقدر اینو در اطرافیانم دیدم که دیگه یه پا پزشک شدم در این مورد !!!!

در مورد یارانه سالها قبل یک شعر گفتم که از بس عصبی بودم نیمه تمام رهاش کردم!
لعنت الله علی اونایی که ........

مژده ای ملت ندید و بَدید!
وجه یارانه از خزانه رسید
وجه یارانه را هدر ندهید
پول جانانه را هدر ندهید
فرش را مبل را عوض نکنید
پرده ها را عوض دوگز نکنید
تویوتا بنز ماکسیما نخرید
هرکه هم میخرد شما نخرید!
بینی خویش را عمل نکنید
اینقدَر کار مبتذل نکنید ..........

سلام
خیلی ممنون از ابراز همدردیی تان
گاهی اوقات ما کارهای سنگین می کنیم که بیشتر از نفعی که داشته باشند برایمان گران تمام می شوند
یارانه مثل اینه که آدم خودشو به بردگی بفروشه ، تازه پولشو قسطی و ماهانه بگیره از نوع 99ساله !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد