یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

انحراف در بالادست !!

 

دیروز بعد از ظهر در خانه بودم و مشغول نورا-داری (!) که یکی از دوستان که ریاست هیئت کوهنوردی استان را در عهده دارند زنگ زد و گفت که به مراسم افتتاحیه یک باشگاه کوهنوردی دعوت است و اگر وقت دارم با هم برویم !! " من هم با بانو هماهنگ کردم که بعد از کلاس کمی زود بیاید تا من بروم و بعد از مدتها به یک چنین نشستی برسم و ببینم اوضاع چقدر فرق کرده است !!!

  

 

کمی بعد باتفاق هم راهی بازار کبود تبریز شدیم که این روزها تبدیل به  بورس ورزشی آنهم از نوع کوهنوردی و شکار شده است !! و باشگاههای ورزشی هم از امتیاز ارفاقی استفاده کرده و دفاتر ورزشی خود را به این بازار انتقال داده اند !!

 

یکی از معایب جامعه ی ما این است که مردم در فرهنگی رشد می کنند که دوستدارند در نشست های خودمانی و حتی رسمی (!) با یک نوع پاچه خواری محسوس (!) بجای نقد همدیگر (!) مشکلات را گردن سوم شخص غائب بیاندازند و هر دو طرف خودرا خیل یدوستانه از همه چیز مبرا بکنند (!) در حالیکه چند دقیقه بعد و با رفتن یکی از طرفین و آمدن طرف دیگر (!) همان فردی که خیلی دوستانه استقبال و بدرقه شده بود تبدیل به سوم شخص غائب شده و توپ مسایل و مشکلات به میدان او انداخته می شود !!

 

القصه چون نشست یک نشست کوهنوردی بود ؛ آنهم از نوع مثلا خیلی تخصصی و یک نامی هم برای باشگاه انتخاب کرده بودند از آن نوع نام های خاص !! " لوتسه " که خود جای بحث دارد که چرا ما اینهمه علاقه داریم با آویزان شدن از نام های دیگر خودمان را بزرگ نشان بدهیم !!؟ یکی باشگاه می زند و نامش را می گذارد اورست و یکی می گذارد آلپ و یکی هم می گذارد لوتسه و ... که مثلا چه بشود !؟!؟ اگر نام های محلی انتخاب بشود چه اتفاقی می افتد !؟!؟!؟ بگذریم ...

 

یکی هم نشسته بود که معرفی کردند با عنوان دکتر ... که دکترای محیط زیست دارند و خیل یهم ادعا در زمینه ی اینکه راه نشان بدهند به این و آن که چه بکنند و چه بشود !! کمی در مورد اشکال تورگردان ها حرف زدند و من به بغل دستی ام اشاره آمدم که رفتند توی حوزه ی تخصصی من و حالاست که بزنم در دکانشان را تخته بکنم و دعوت به آرامش شدم !! و کمی بعد آمدند حرف بزنند که تور گردان ها باید دوره های کوهنوردی را گذرانده باشند که دوباره اشاره آمدم که این هم باز شامل حال من می شود و من متاسفانه و یا خوشبختانه از هر دو طرف مدارک کافی دارم !!

 

البته بوی حرفهای آقای دکتر خیلی پان تشریف داشت و همه ی مثال هایش را از ترکیه می زد و حساسیت خاصی در حرفهایش دیده می شد !! و من حواسم بیشتر به بغل دستی ام بود !!!! یک جائی هم اشاره آمد که وقتی یک تور از تهران به تبریز می آید باید از تورلیدرهای کوهنوردی اینجا استفاده بکند و معنی ندارد که یک تورلیدر تهرانی گروه بیاوردو در اینجا ببرد کوه !!! من خیلی آرام گفتم :" آیا این معادله دو طرفه است !؟!؟ مثلااز هزار صعودی که هب علم کوه و دماونددر طول سال می شود (!) چند بار از تورلیدرهای تهرانی استفاده می شود !!؟ "انتظار نداشتم حرفی داشته باشد و ورود یک تازه وارد بهترین راه فرار برایش بود !!

 

کمی بعد دوباره رفت بالای منبر و توضیح می داد که تورلیدرهای محلی به منطقه آشناتر هشتند و راهنمائی بهتری ارائه می دهند و مثال زد که همین منطقه سهند 40 قله ی بالای 3000 متر دارد !! دوستم نگاهی به من کردو گفت : " 40 تا !؟ " گفتم : " من برای 7 تای آنها پشت امضا می شوم بقیه پای گوینده !! " آقای دکتر به بغل دستی اش گفت : " مگر شما نگفتید !؟ " او هم گفت :" من هم از بچه ها شنیده ام !! " گفتم : " اگر جزوه ی جغرافیای استان را که قبلا در دوره راهنمائی بود (!)  مطالعه می کردید می دیدید که چنین چیزی نیست !! البته شاید منطقه رشد داشته !!؟؟ "

 

این هم از دکترین های ما که از شهر و محله ی خود بیخبر هستند و آن وقت از تقسیمات جزئی کشورهای همسایه خبر دارند و عجیب هم خود را طراح های بزرگی برای آینده می بینند !!

 

نظرات 2 + ارسال نظر
سروش چهارشنبه 13 شهریور 1398 ساعت 18:27

ایران‌دوستی شما مایه خوش‌دلی چون منی است. امیدوارم این موج ترکیه‌پرستی-ایران‌ستیزی که در آذربایجان بلند شده، به خوشی فروبنشینه.

سلام
شاید هم زیاد نتوان گفت ایران دوستی ولی هر چه هست از خودباختگی و مرغ همسایه را غاز دیدن بهتر است !!

hadi پنج‌شنبه 14 شهریور 1398 ساعت 16:40 http://elepi.ir

سلام
جالب بود

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد